شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

تمام مطالب این وب تقدیم به روح آسمانی پدرم که یادش پرچم صلحیست به وقت شورش دلتنگی...

بایگانی

۶۸۶ مطلب توسط «.::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.» ثبت شده است

۱۰
آبان
۹۰

 از سوسک می ترسیم، ولی از له کردن کسییک (شخصیت) دیگران مانند سوسک نمی ترسیم؛ از تارتنک (عنکبوت) می ترسیم، ولی از اینکه همه زندگی مان تنسته (تار عنکبوت) ببندد نمی ترسیم؛ از خوب سرخ نشدن غرمج سبزی (قرمه سبزی) می ترسیم، ولی از سرخ شدن آدم ها از شرمندگی نمی ترسیم؛ از سرما خوردگی می ترسیم، ولی از سرخورده کردن دوستان مان نمی ترسیم؛ از شکستن لیوان می ترسیم، ولی از شکستن دل ادم ها نمی ترسیم

بند تمبونتیم، ولمون کنی هم ما میریم هم آبروتو می بریم

بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و زن دومشون رو مدیون موفقیت شون !!!!!؟؟؟

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۰
آبان
۹۰

روزی فتحعلی شاه به توسن خان ترکمن گفت:روزی که ریش تقسیم می کردند تو کجا بودی که سهمت را بگیری. توسن خان فورا در جواب گفت:قربان در ان وقت به طلب عقل رفته بودم
 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۹
آبان
۹۰

 

 

چشمه اول
یکى از علماى یهود نزد والى آمد و گفت: آیا تو جانشین پیامبر این امت هستى؟ او گفت: آرى. یهود گفت که ما در تورات دیده ایم که جانشینان پیامبران در میان امت آنان، دانشمندترین آنان است. پس مرا آگاه کن که خداى تعالى کجاست، آیا در زمین است یا در آسمان؟
او گفت: او در آسمان و برعرش است. یهودى گفت در این صورت زمین از وجود خدا خالیست و بنا به قول تو در جایى هست و در جایى نیست.
والى برآشفت و گفت: از نزد من دور شو وگرنه تو را مى کشم! یهودى در حال تعجب از این سخن از نزد وى دور شد. در همین حال على(ع) از مقابل او عبور کرد و فرمود: اى یهودى، آنچه پرسیدى و آن چه در پاسخ شنیدى من مى دانستم. ما مى گوییم خداى عزوجل جا و مکان را آفرید و براى او جا و مکانى نیست و بالاتر از این است که مکانى او را در برگیرد بلکه او هر آن چه را که در مکان است فراگرفته است و چیزى وجود ندارد که از حیطه تدبیر او بیرون باشد و براى تأیید صحت آن چه گفتم از کتاب خود شما خبر مى دهم و اگر دانستى که درست است آیا ایمان مى آورى؟
یهودى گفت: آرى
فرمود: آیا در بعضى کتاب هاى خود ندیده اید که روزى موسى بن عمران نشسته بود، ناگاه فرشته اى از جانب شرق نزد او آمد و موسى از او پرسید از کجا آمدى؟ گفت: از جانب خداى عزوجل و فرشته اى از سوى مغرب سوى او آمد. موسى بدو گفت از کجا آمدى؟ گفت از نزد خداى عزوجل. آنگاه فرشته دیگرى نزد او آمد و گفت از آسمان هفتم و از نزد خداى عزوجل آمده ام و سپس فرشته اى دیگر آمد و گفت از زمین هفتم و از جانب خداى عزوجل آمده ام. موسى(ع) گفت: منزه است آن خدایى که جایى از او خالى نیست و به همه جا نزدیک است. یهودى گفت: گواهى مى دهم که این سخن حق است و باز گواهى مى دهم که تو سزاوارترى به جانشینى پیامبرت.
چشمه دوم
پس از رحلت پیامبر(ص) جماعتى از یهودیان به مدینه آمده و گفتند در مورد «اصحاب کهف» قرآن شما مى گوید که اصحاب کهف سیصد و نه سال در غار خوابیدند در صورتى که در تورات باقى ماندن آن ها در غار سیصد سال قید شده و این دو با هم مغایرت دارند.
در برابر این اشکال و ایراد نه تنها خلیفه بلکه همه صحابه از پاسخگویى عاجز ماندند. بالاخره دست توسل به دامان حلال مشکلات على(ع) زدند. حضرت فرمود: خلاف و تضادى در بین نیست زیرا از نظر تاریخ آن چه نزد یهود معتبر است، سال شمسى است و در نزد عرب سال قمرى است وتورات به لسان یهود نازل شده و قرآن به لسان عرب و سیصد سال شمسى، سیصد و نه سال قمرى است.
چشمه سوم
مردى شخصى را کشته بود. خانواده مقتول شکایت نزد حاکم بردند. او دستور داد قاتل را در اختیار پدر مقتول گذارند تا به حکم قصاص او را به قتل رساند، پدر مقتول دو ضربت سخت بر آن مرد زد و یقین به مرگ او نمود ولى چون رمقى از حیات داشت، کسان وى از او پرستارى کردند و مدارا نمودند تا پس از شش ماه بهبودى کامل یافت. پدر مقتول روى او را در بازار دید تعجب کرد و چون نیک شناخت، گریبانش را گرفت و نزد حاکم آورد. او براى بار دوم دستور داد که سر از تن او برگیرند. قاتل از على(ع) استغاثه نمود آن حضرت فرمود: این چه حکمى است که بر این مرد مى کنى؟
حاکم گفت: یااباالحسن این شخص قاتل پسر اوست و به حکم «النفس بالنفس» باید کشته شود. حضرت فرمود آیا مى شود کسى را دو بار کشت؟ او متحیر ماند و سکوت کرد.
آنگاه على(ع) به پدر مقتول گفت: مگر قاتل پسرت را با دو ضربه نکشتى؟ عرض کرد کشتم ولى او زنده شد و اگر مجدداً او را نکشم خون پسرم هدر مى شود!
على (ع) فرمود: در این صورت باید آماده شوى اول به قصاص دو ضربتى که به او زدى او هم دو ضربت به تو بزند، آنگاه اگر تو زنده ماندى او را بکش!
پدر مقتول گفت: یا اباالحسن آیا قصاص از مرگ سخت تر است و من از این موضوع درگذشتم. آنگاه با هم مصالحه نموده و آشتى کردند

منبع

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۹
آبان
۹۰

 

 

چشمه اول
یکى از علماى یهود نزد والى آمد و گفت: آیا تو جانشین پیامبر این امت هستى؟ او گفت: آرى. یهود گفت که ما در تورات دیده ایم که جانشینان پیامبران در میان امت آنان، دانشمندترین آنان است. پس مرا آگاه کن که خداى تعالى کجاست، آیا در زمین است یا در آسمان؟
او گفت: او در آسمان و برعرش است. یهودى گفت در این صورت زمین از وجود خدا خالیست و بنا به قول تو در جایى هست و در جایى نیست.
والى برآشفت و گفت: از نزد من دور شو وگرنه تو را مى کشم! یهودى در حال تعجب از این سخن از نزد وى دور شد. در همین حال على(ع) از مقابل او عبور کرد و فرمود: اى یهودى، آنچه پرسیدى و آن چه در پاسخ شنیدى من مى دانستم. ما مى گوییم خداى عزوجل جا و مکان را آفرید و براى او جا و مکانى نیست و بالاتر از این است که مکانى او را در برگیرد بلکه او هر آن چه را که در مکان است فراگرفته است و چیزى وجود ندارد که از حیطه تدبیر او بیرون باشد و براى تأیید صحت آن چه گفتم از کتاب خود شما خبر مى دهم و اگر دانستى که درست است آیا ایمان مى آورى؟
یهودى گفت: آرى
فرمود: آیا در بعضى کتاب هاى خود ندیده اید که روزى موسى بن عمران نشسته بود، ناگاه فرشته اى از جانب شرق نزد او آمد و موسى از او پرسید از کجا آمدى؟ گفت: از جانب خداى عزوجل و فرشته اى از سوى مغرب سوى او آمد. موسى بدو گفت از کجا آمدى؟ گفت از نزد خداى عزوجل. آنگاه فرشته دیگرى نزد او آمد و گفت از آسمان هفتم و از نزد خداى عزوجل آمده ام و سپس فرشته اى دیگر آمد و گفت از زمین هفتم و از جانب خداى عزوجل آمده ام. موسى(ع) گفت: منزه است آن خدایى که جایى از او خالى نیست و به همه جا نزدیک است. یهودى گفت: گواهى مى دهم که این سخن حق است و باز گواهى مى دهم که تو سزاوارترى به جانشینى پیامبرت.
چشمه دوم
پس از رحلت پیامبر(ص) جماعتى از یهودیان به مدینه آمده و گفتند در مورد «اصحاب کهف» قرآن شما مى گوید که اصحاب کهف سیصد و نه سال در غار خوابیدند در صورتى که در تورات باقى ماندن آن ها در غار سیصد سال قید شده و این دو با هم مغایرت دارند.
در برابر این اشکال و ایراد نه تنها خلیفه بلکه همه صحابه از پاسخگویى عاجز ماندند. بالاخره دست توسل به دامان حلال مشکلات على(ع) زدند. حضرت فرمود: خلاف و تضادى در بین نیست زیرا از نظر تاریخ آن چه نزد یهود معتبر است، سال شمسى است و در نزد عرب سال قمرى است وتورات به لسان یهود نازل شده و قرآن به لسان عرب و سیصد سال شمسى، سیصد و نه سال قمرى است.
چشمه سوم
مردى شخصى را کشته بود. خانواده مقتول شکایت نزد حاکم بردند. او دستور داد قاتل را در اختیار پدر مقتول گذارند تا به حکم قصاص او را به قتل رساند، پدر مقتول دو ضربت سخت بر آن مرد زد و یقین به مرگ او نمود ولى چون رمقى از حیات داشت، کسان وى از او پرستارى کردند و مدارا نمودند تا پس از شش ماه بهبودى کامل یافت. پدر مقتول روى او را در بازار دید تعجب کرد و چون نیک شناخت، گریبانش را گرفت و نزد حاکم آورد. او براى بار دوم دستور داد که سر از تن او برگیرند. قاتل از على(ع) استغاثه نمود آن حضرت فرمود: این چه حکمى است که بر این مرد مى کنى؟
حاکم گفت: یااباالحسن این شخص قاتل پسر اوست و به حکم «النفس بالنفس» باید کشته شود. حضرت فرمود آیا مى شود کسى را دو بار کشت؟ او متحیر ماند و سکوت کرد.
آنگاه على(ع) به پدر مقتول گفت: مگر قاتل پسرت را با دو ضربه نکشتى؟ عرض کرد کشتم ولى او زنده شد و اگر مجدداً او را نکشم خون پسرم هدر مى شود!
على (ع) فرمود: در این صورت باید آماده شوى اول به قصاص دو ضربتى که به او زدى او هم دو ضربت به تو بزند، آنگاه اگر تو زنده ماندى او را بکش!
پدر مقتول گفت: یا اباالحسن آیا قصاص از مرگ سخت تر است و من از این موضوع درگذشتم. آنگاه با هم مصالحه نموده و آشتى کردند

منبع

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۷
آبان
۹۰

جارو برقی با اینکه میدونه زباله راه نفسشو میبنده بازم هورتش میکشه .

جارو برقیتم آشغال!!!!

 

×××××××××××××××××

 

تو صحرای قلبم تو تنها شتری

 

×××××××××××××××××


 

کش شلوارتم رفیق ولم کن تا آبروتو ببرم

 

×××××××××××××××××

 

صفای ما پابرهنه ها میدونی چیه؟

اینه که هیچ ریگی به کفشمون نیست

 

×××××××××××××××××

 

پوست موز زیر پاتم ، حال میکنم اگه افتخار بدی پاتو بذاری روم.

 

×××××××××××××××××

 

این منم دادا ( a )
اینم شومایی ( A )
گرفتی مطلبو ؟
دادا منظورم اینه که کوچیکتیم

 

×××××××××××××××××

 

بند کفشتیم گره بزن خفه شیم

 

×××××××××××××××××

 

غم تو چشاتم ... گریه کنی غرق میشم !
چشام کورشه تا غمتو نبینم انگوری !

 

×××××××××××××××××

 

لوطی تو برو لقمه خود گاز بزن

کم پشت سر خلق خدا ساز بزن !

 

×××××××××××××××××

 

چاک لباتم بخند فنا شیم

 

×××××××××××××××××

 

الهی میدون بشی...وانت بشم ...دورت بگردم!

 

×××××××××××××××××

 

آبمیوه صداتم ، چرخ کرده نگاتم ، قربون اون چشاتم ،

کشته خندهاتم ، من مرده حیاتم ، تا عمر دارم فداتم ،

بعد از مرگم خاک پاتم ، تا هستی خاطرخاتم

 

×××××××××××××××××

 

چروک لباستم اتوو بزنی فنا شدم
سوراخ جورابتم کوک بزنی هلاک شدم!!

 

×××××××××××××××××

 

علف زیر پاتیم.

یه وقت خر نشی بخوریمون!!!

 

×××××××××××××××××

 

سوزن رفاقت در تیوپ قلبم فرو رفت و گفت: فییییییییییس

تازه فهمیدم پنچرتم رفیق!

 

×××××××××××××××××

 

هی لوتی سه راه بیشتر نداری:

۱ـ با من باشی

۲- با تو باشم

۳- توافق کنیم که با هم باشیم!

 

×××××××××××××××××

 

به سلامتی رفیقی که وقتی میره رو ترازو، معرفتش از وزنش بیشتره.

 

×××××××××××××××××

 

ذغال قلیونتم رفیق! میسوزم تا بسازمت!!!

 

×××××××××××××××××

 

تریپ جدید مرام :

کلنگتم عمله !!

 

×××××××××××××××××

 

سلامی به گرمی اش رشته که با پیازداغ روش نوشته :

"مرامت منو کشته"

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۷
آبان
۹۰

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۳۰
مهر
۹۰

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۵
مهر
۹۰

 جنگ سختی شروع شده بود.صدای به هم خوردن شمشیر ها برای لحظه ایی قطع نمی شد. حلا سرداران و سربازان در سپاه تن به تن می جنگیدند. یک سپاه حق بود و دیگری باطل.ابری از غبار روی بیابان مثل چادری بزرگ سایه افکنده بود.اسب ها شیهه می کشیدند و دنبال هم می دویدند.در آن میان امام علی ( ع) با شجاعت شمشیر می زد و گاه دور خودش می چرخید و حریف می طلبید.ناگهان دشمنی فریاد زد : ای علی چه شمشیر زیبایی داری! کاش آن را به من می بخشیدی! و بلند خندید و سرش را به سویی دیگر چرخاند تا حریف پیدا کند که سایه ایی در پشت سرش دید.علی ( ع) بود که به او لبخند می زد. امام شمشیر خود را در مقابل او گرفته بود و گفت: بگیر٬ این شمشیر را به تو بخشیدم!

مرد نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورد.رنگش پرید و عرق سردی بر پیشانی اش نشست. می دانست امام از روی دوستی شمشیرش را به سویش دراز کرده است. مرد عقب عقب رفت. امام هنوز لبخند می زد.مرد پرسید: از تو تعجب می کنم که می خواهی در چنین هنگامی شمشیرت را به من هدیه کنی!

علی ( ع) گفت‌: مگر نه این است که تو دست خواهش به سوی من دراز کردی. از جوانمردی به دور دیدم که تو را محروم کنم!

مرد طاقت نیاورد و بی اختیار دوید و خودش را به پاهای علی انداخت.پاهایش را بوسید و با بغض گفت: من به دین شما ایمان اوردم. حتما دین شما است که خوبی را به شما یاد داده است. من بنده ی چنین دینی هستم. و مسلمان شد و سپس به سپاه امام علی پیوست.

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۴
مهر
۹۰

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۲
مهر
۹۰

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنچه جذاب است  سهولت نیست دشواری هم نیست بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

* * * * * * * * ** * * * * * * * * *

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید افراد درباره  رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه  رفتار و عملکرد شما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان  را از بین می برد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر همان کاری را انجام  دهید که همیشه انجام  می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

افراد موفق  کارهای متفاوت انجام  نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تنها راهی که به شکست می انجامد تلاش نکردن است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیززیادی از آن نخواسته اید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین  خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

 

 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۲
مهر
۹۰

سلام چند تا عکس دیگه از ماشین گذاشتم

 

 


 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۰
مهر
۹۰

 

اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم بود
همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم از یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! این اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ ۵ نفر شلوغو آورد بیرون مثل سگ زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن مث سگ زدنم

 

 

بچه بودم از خواب که بیدار میشودم چشمام که قی‌ میکرد از مامانم می‌پرسیدم چرا چشمام صبح که از خواب پا میشم توش آشغاله؟ مامانم که خودش دلیلشو نمیدونست بهم میگفت پسرم چون روزا شیطونی میکنی‌ شبا شیطون میاد پی‌ پی‌ می‌کنه تو چشات منم یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم شیطون کی‌ میاد برینه تو چشمام…. اسکل بودم :دی

 

اعتراف میکنم تموم سالهای بچگیم فکر میکردم مامان بابام منو تو حرم مشهد پیدا کردن چون اولین عکسی که از خودم دارم بغل مامانم جلو حرمه
اعتراف میکنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد

 

چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!

 

اعتراف می‌کنم یه روز صبح جمعه بابام اومد بالا سرم منو بیدار کنه که برم نون بخرم منم خوابم سنگین بود ۲ بار صدام کرد بیدار نشدم بار سوم با پاش زد تو پشتم گفت سیا توله سگ پاشو برو نون بگیر منم فکر کردم داداشم هست گفتم *ونی خودت پاشو برو بگیر……. و من خیلی‌ خجالت کشیدم


در اقدامی شجاعانه اعتراف می کنم که از درس تنظیم خانواده افتادم . اونم فقط به این خاطر که در جواب سوال احمقانه استادم که بهم گفت مگه این کلاس جای خوابه ؟ خیلی صمیمی و خرم گفتم : بیخیال استاد . کی تا حالا ۸ صبح خانوادش تنظیم شده !!!!!! کلاس رفت رو هوا استادم منو انداخت بیرون تا کم نیاورده باشه


اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده :دی

 

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده … از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام: امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم


اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!! ـ
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!


اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود رفتم خندون تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم! ـ
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون! :دی


اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت…. گفتم منم همینطور…. گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا.. حتماً.. از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش.. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش
و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم….


عموم می خواست وام یکی از دوستاشو جور کنه زنگ زد به رییس بانک کلی صحبت کرد باهاش… حرفش که تموم شد اس ام اس داد به رفیقش که دهن رییس بانک رو گا***دم! اشتباهی سند کرد واسه رییس بانکه

 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۸
مهر
۹۰

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

 

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

 

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنها تر از من می روی

 

آرزو دارم تو هم عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی این برخوردهای سرد را

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۷
مهر
۹۰

الان یه کلیپ گذاشتم که یه دختر بامزه ژاپنی فارسی صحبت میکنه

 

نظر هم فراموش نشه

دانلود

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۷
مهر
۹۰

سلام

 

میلاد باسعادت امام هشتم علی ابن موسی الرضا (ع) رو به همگان تبریک عرض میکنم

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۶
مهر
۹۰

 

اینجا یعنی تو این کلیپ پدر روحانی و عروس خانم افتادن تو استخر!!

آخه کی کنار استخر عروسی میگیره؟!

اگه میخواین دانلود کنین به ادامه مطلب برین!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۶
مهر
۹۰

 

این کلیپ واقعا فوق العاده است،تعریف الکی نمیکنما!

دانلود کنین ببینین حتما خوشتن میاد(البته اگه بی ذوق نباشین!)

آقاهه ظاهرا داره نقاشی میکنه اما اولاش معلوم نیس داره چیکار میکنه اما آخرش میبینین چه شاهکاری خلق کرده!

پر حرفی نمیکنم

اگه میخواین دانلود کنین به ادامه مطلب برین!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۶
مهر
۹۰

این کلیپ خیلی وقته که پخش شده اما من گذاشتمش تو وبلاگم تا اگه کسی تاحالا موفق نشده ببینتش اینجا موفق بشه!!

بچه که بودم هروقت کارتونی که توش گرگه دنبال یه پرنده میکرد که همش میگفت میگ میگ و در میرفت رو میدیدم اعصابم خورد میشد

که چرا گرگه نمیتونه بگیرتش

اما الان که دیدمگرگه پیروز شده خیلی ضد حال خوردم

ظاهرا آقای دیوید بکهام پول داده تا تمومش کنن!

اگه میخواین دانلود کنین به ادامه مطلب برین!

 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۶
مهر
۹۰

 

کلیپ جالبیه،آدماش خیلی خوش شانسن که اتفاقی واسشون نیفناده

دانلود

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۶
مهر
۹۰

 

اینم یه کلیپ خنده دار از گربه های باحال!!

اگه میخواین دانلود کنین به ادامه مطلب برین!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.