شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

تمام مطالب این وب تقدیم به روح آسمانی پدرم که یادش پرچم صلحیست به وقت شورش دلتنگی...

۱۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۹
اسفند
۹۰

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...

چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست ...

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۹
اسفند
۹۰


انواع تبریک ها برای افراد
:: متون ادبی ::

پیام نوروز این است
دوست داشته باشید و زندگی کنید
زمان همیشه از ان شما نیست . . .

.
.
.

چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت ...
راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار
گویی نخستین روز آفرینش است؟
نوروز مبارک

.
.
.

نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند . . .

.
.
.

و باز گرمای ملایم و فرحبخش روزهای آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها به سبزه و گلها
و درختان بشارت میدهد تا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه بخود گیرند
و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند . . .

.
.
.

سال نو می شود. زمین نفسی دوباره می کشد. برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره… من… تو… ما
کجا ایستاده ایم. سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار و سال نومبارک

.
.
.

و باز نسیم گوارای گیسوان مشک بوی بته های گلاب را با آهنگ موزون تکان میدهد
تا با لاله ی خوش عذار و نرگس و ریحان و گل های دشتی همزمان جوانه زنند
و ترانه عشق را به گوش عشاق برسانند و آنگاه در چمنها و دشت و دمن طوفان برپا کنند . . .

.
.
.
و باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زار ها راه میگشاید و گلهای سرخ و زرد
و نیلوفری را که در سبزه زار ها می رویند نوازش میدهد و آنگاه پربار چمن را به نظاره می نشیند
و همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی مردان پاکدل دشت می شتابد ناله ی
نی را می شنود و وظیفه دار این پیام میگردد . . .
نوروز مبارک

.
.
.

رونق عهـــد شبابست دگــر بوستان را
میرسد مـــژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمـن بـاز رسی
خدمت ما برسان سرو گل ریحـــان را

.
.
.

ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی
چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی
خندان و تازه رویی سر سبز و مکشبویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی

.
.
.

فرا رسیدن نوروز باستانی،
یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم
بر همه ایرانیان پاک پندار،
راست گفتار و نیک کردار خجسته باد


:: متون عاشقانه و فانتزی ::

اگرچه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است
اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد
پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند . . .

.
.
.

در این نوروز باستانی خیال آمدنت را
به آغوش خسته می کشم . . .

.
.
.

با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم
سال تحویل دلم می گیرد با تو تا آخر خط بیدارم . . .

.
.
.

نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد
تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم . . .


:: متون اداری ::
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
را به تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
را از درگاه خداوند متعال و سبحان برای شما عزیزان مسئلت مینماییم

.
.
.

بهار یک نقطه دارد
نقطه آغاز بهار زندگیتان بی انتها باد
سال نو مبارک

.
.
.

ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای تدبیر کننده روز و شب
ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر
حال ما را به بهترین حال دگرگون کن
سال نو مبارک

.
.
.

مثل لحظه ای که باغ، در ترنم ترانه شکوفا میشود
غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهـار
لحظه هایتان پر از شکوفـه باد
سال نـو مبارک

.
.
.

با سلام، در آستانه فرا رسیدن "عید نوروز باستانی" و طمطراق پیک بهاران و آغاز سال نو
تبریک و تهنیت صمیمانه را تقدیم شما و خانواده محترمتان داشته
و در پرتو الطاف بیکران خداوندی، سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی را آرزومندیم

.
.
.

بوی باران؛ بوی سبزه؛ بوی خاک
شاخه های شسته؛ باران خورده؛ پاک
آسمان آبی و ابر سفید؛ برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد. نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوتران مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار. خوش به حال روزگار
سال نو مبارک


:: متن تبریک برای پدر و مادر ::
عید نوروز را به گلهای یاس بهشت آرزوهایم،
پدر و مادر عزیزم
که عطرشان پایدار و مهرشان ستودنی است
تبریک می گویم
سال نو مبارک


:: متون زیبا و دوستانه ::

مهربان من
در شکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان و شادی
اندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم . . .

.
.
.

لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید
رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
سال ۱۳۹۱ مبارک . . .
.
.
.

جشن است که نوروز به پا خاسته است.
شادی و سعادت جهان آن تو باد.
از هر دو جهان فقط تو را می خواهم . . .

.
.
.

نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند
و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی که عظمت را کوچک می دانند.
پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی . . .

.
.
.

نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند
که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند . . .

.
.
.

نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست
اگر چه کوتاهترین شبش یلدا باشد . . .

.
.
.

زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند
نوروز جشن نکوداشت نگاه توست پس نوروز بر تو فرخنده باد . . .

.
.
.

باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطره های باران طلایی رنگند
از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی . . .

.
.
.

با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد،
و سالی دیگر گذشت
روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد

.
.
.

سال نو و بهاری نو را، فرصتی نو برای تازه شدن و بازنگریستن بر چگونه زیستن میبینم
برای وجود نازنینت در این فرصت نو شوری نو برای ساختن و بهتر زیستن آرزو میکنم
امیدوارم همیشه سلامت و سرزنده و مهربان و روشن بین باقی بمانی

.
.
.

شاید خداوند صحرا را آفرید تا با دیدن نخل لبخند بزنیم

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۵
اسفند
۹۰

سلام دوستان گلم

 

ازتون انتظار ندارم که این آپ به نسبت طولانی رو تا ته بخونید،هدفم از نوشتنشون فقط این بود که یکم از گذشته ام یاد کنم،همین و بس.

روز های آغازین این سال روزهای خوبی واسه من و خانوادم نبود، به دلیل بیماری پدرم،یادمه سال تحویل 2:50 شب بود

و پدرم تو بیمارستان بخاطر بیماری قلبیش بستری بود و ما اجازه ملاقات نداشتیم و مجبور شده بودیم با بدبختی یکی دوساعت قبل تحویل سال بریم پیشش

خلاصه،خیلی ضدحال بود اما تا13 فروردین به لطف خدا بابام سرپا شد و سیزده به درنسبتا" خوبی داشتیم .

من و بابام و مامانم و داداشم و زنشو خواهرم و شوهرش و خواهر زادم!

خیلی خوش گذشت بهمون،جاتون خالی!

خلاصه من تو این مدت برای کنکورم هم درس میخوندم،اما بخاطر اوضاع خانواده و یک سری از مسایل نتیجه آزمون های آزمایشیم نسبت به گذشته خیلی بدتر شده بود

اما من تلاش خودمو میکردم و به لطف خدا امیدوار بودم تا اینکه روز موعود یعنی کنکور فرا رسید

صبح کنکور پدرم منو به محل امتحان رسوند ،اصلا استرس نداشتم نه اینکه برام مهم نباشه ها،بخاطر اینکه 5 سال تو موسسه بووووق بودم و هر دو هفته امتحان میدادم!!

فکر کنم اسم موسسه رو فهمیدین!

خلاصه کنکورو دادم رفت، نتیجه نهایی که اومد دیدم تو دانشگاه مازندران تونستم تو رشته شیمی گرایش محض دوره روزانه قبول شم،یادمه صبح زود بود،خیلی خوشحال شدم

شاید خیلیا بگن 5 سال میرفتی فلان جا اونوقت به این راضی شدی؟؟

بله

من خیلی خوشحال بودم که از یک مدرسه خیلی معمولی،شایدم کمتر از معمولی،با مریضی پدرم که تاثیر مستقیم روم میزاشت و یکمم شیطونی کردنم تو یه دانشگاه دولتی تو شهر خودم که از خیلی از دانشگاه ها مخصوصا تو رشته شیمی سر تره قبول شم.

دیگه اینکه امسال موفق شدم گواهی ناممو بگیرم(البته آزمون شهر رو بار اول افتادم چون سرهنگش مثل گودزیلا بود اما بار دوم گرفتم)

و خیلی از شکست ها و موفقیت های دیگه ای که اینجا جاش نیس بگم!!!

برجسته ها رو گفتم دیگه!

دیگه همین

بیایید برای شادی روح همه کسانی که پارسال تو همین لحظات کنار عزیزانشون بودند و حالا زیر خروار ها خاک خوابیدن یه فاتحه بخونیم...

خدایا چنان کن سرانجام کار                   تو خوشنود باشی و ما رستگار

 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۴
اسفند
۹۰

چاد کوچولو آرام و خجالتی بود. روزی به خانه آمد و به مادرش گفت که می خواهد برای همکلاسی هایش یک کارت تبریک درست کند. قلب مادر فرو ریخت. در دل گفت: «کاش واقعا این کار را بکند.»

او بارها دیده بود که وقتی بچه ها از مدرسه به خانه برمی گشتند، پسرش، چاد پشت سر آنها راه می رفت. بچه ها همیشه با هم حرف می زدند، ولی چاد هیچ گاه در جمع آن ها شرکت نمی کرد. به هر حال او تصمیم گرفت به پسرش کمک کند. بنابراین کاغذ و چسب و مقوا خرید و ظرف سه هفته چاد توانست 35 کارت درست کند.

روز عید فرا رسید. چاد خیلی خوشحال بود. با دقت کارتها را روی هم گذاشت و آن ها را در پاکتی بزرگ قرار داد و از خانه بیرون رفت. مادر تصمیم گرفت برای او شیرینی مورد علاقه اش را درست کند تا وقتی از مدرسه برمی گردد، شیر داغ به او بدهد. مادر می دانست که اگر پسرش کارت زیادی دریافت نکند، ناراحت می شود. شاید اصلا هیچ کارتی دریافت نمی کرد. این فکر خاطرش را آزرد. آن روز بعد از ظهر مادر شیرینی و شیر را روی میز گذاشت. وقتی صدای بچه ها را شنید، از پنجره به بیرون نگاه کرد. آن ها لبخندزنان جلو می آمدند. مثل همیشه چاد پشت سر آنها بود. او کمی تندتر از همیشه راه می رفت. مادرش انتظار داشت چاد به محض ورود به خانه، گریه کند. متوجه شد چیزی در دست پسرش نیست. وقتی در را باز کرد، جلوی گریه اش را گرفت و گفت: «چاد برایت شیرینی و شیر آماده کردم.»

ولی او متوجه حرف مادرش نشد و از کنارش گذشت. صورتش بر افروخته بود. فقط توانست بگوید: «حتی یک نفر، حتی یک نفر!»

قلب مادر فرو ریخت. سپس پسرک گفت: «من حتی یک نفر را فراموش نکرده بودم!»

دیل گالوی

برگرفته از کتاب 80 داستان برای عشق به زندگی _ انتشارات: عقیل

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۳
اسفند
۹۰

 تاریخ ایران باستان پر از جشن هایی است که همگی بر پایه دید و نگاه پیشینیان ، دارای فلسفه و جوهری وجودی اند. امروزه تنها « جشن سوری » ، معروف به « چهارشنبه سوری » و نیز « جشن سده » برایمان به یادگار مانده است و در باره جشن های فراموش شده ی آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهریورگان » یا « آذر جشن » می توان اشاره داشت . آتش نزد ایرانیان نماد روشنی ، پاکی ، طراوت ، سازندگی ، زندگی ، تندرستی و در پایان بارزترین نماد خداوند در روی زمین است .چهارشنبه سوری در فرهنگ پارسی به عنوان مقدمه و پیش درآمد عید نوروز نیز شناخته شده است که هماره در طول تاریخ، قبل از فرا رسیدن سال نو و تحویل نوروز برپا می شده و هنوز هم در بین اقوام و شهروندان ایرانی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

     

آتش

از قدیم الایام تا آن جا که تاریخ نشان می دهد، بشر برای آتش اهمیت خاصی قایل بوده و پیشرفت قسمت مهمی از زندگی خود را مدیون وجود این عنصر مفید دانسته است. آتش اما در نظر ایرانیان مظهر روشنی ، پاکی، طراوت، سازندگی، سلامت و تندرستی است. بیماری ها، زشتی ها ، بدی ها و همه آفات در عرصه تاریکی و ظلمت جای دارند و به همین علت اهریمن مظهر تیرگی و جایگاه او تاریکی است. افروختن آتش به طور کنایه راه یافتن روشنی معرفت در دل و روح است که آثار اهریمنی و نامبارکی را از بین می برد. یک رشته جشن های آریایی با جشن های آتش است که با همان منظور ، در آن آتش می افروزند. جشن هایی مانند جشن های سده ، آذرگان، شهریورگان ، جشن «گجرسی» در ترکیه.

                       

تاریخچه چهارشنبه سوری

ابو جعفر نرشحی، مورخ سده سوم در کتاب تاریخ بخارا به این جشن پرداخته است. به شهادت وی، در زمان منصور بن نوح از شاهان سامانی، اواسط سده چهارم این جشن به نام جشن سوری بر قرار بوده است. در این متن آمده شاه سامانی در زمانی که سال هنوز پایان نیافته بود این جشن را با آتش زدن بر پا کرد و همچنین این جشن طبق عادت و رسم قدیم بود که اشاره به کهن بودن این رسم و سنت دارد.

قبل از هجوم تازیان به ایران یک مراسمی هم به نام آتش روی بام خانه نیز رواج داشته که صبح نوروز انجام میگرفته

به آتش چهارشنبه سوری نباید فوت کرد و خاکسترش را سر ِ چهارراه می‌ریزند.

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۱
اسفند
۹۰


بعضی ازراننده های کامیون جمله های جالبی مینویسن پشت ماشیناشون ! حالا یا جنبه طنزداره
یا جمله های فلسفی و ادبیاته یا عاشقانه است یا … بهر حال زیباست و ارزشخوندن داره ...



اگر از عشقت نکنم گریه و زاری
به جهنم که مرا دوست نداری!

اگه الله کند یاری
چه اف باشد چه سوسماری!

اگر خواهی بمیری بی بهانه
بخور ماست و خیار و هندوانه!

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گل داری، من عشق گل اندامی!

لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن

بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع !
عشق آمد و گفت من بی سوادم

قربان وجودت که وجودم ز وجودت بوجود آمده مادر

شتاب مکن! مقصد خاک است

رادیاتور عشق من از بهر تو، آمد به جوش!

اگر نداری باورم بنگر به روی آمپرم

کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت

آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!

آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!

اتوبوس من غصه نخور، منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان)

سر پایینی برنده سر بالایی شرمنده!

داداش مرگ من یواش!

کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت

تند رفتن که نشد مردی! چشم انتظارم که برگردی

یا اقدس! یا هیچکس

زندگی نگه دار پیاده می شم

محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمی دارد

منمشتعلعشقعلیمچکنم

ایحجتخدا

دریای غم ساحل ندارد

قربون دل غریب پرستت

از عشق تو لیلی؛ رفتم زیر تریلی

همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد

به مد پرستان بگو آخرین مد کفن است

ای روزگار با ما شدی ناسازگار!
بپر بالا که گیر نمیاد!

باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم
من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!

بحث30یا c ممنوع!

بخور و بخواب کارمه
الله نگهدارمه!

به مادرت رحم کن کوچولو!

تا جام اجل نکرده ام نوش
هرگز نکنم تو را فراموش!

تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی
تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!

تاکسی نارنجی
از من نرنجی!

تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!

جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی
چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!

داداش مرگ من یواش
امان از دست گلگیر ساز و نقاش!

درخت مکر زن صد ریشه دارد
فلک از دست زن اندیشه دارد!

رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد
رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!

دلبری دارم چو مار عینکی
خوشگل و زیبا ولی کم پولکی!

حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم(ژیان)

رخش بی قرار!

رفیق بی کلک مادر!

در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای
سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!

دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی
دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!

دنبالم نیا اسیرم میشی!

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!

دودوتا هفتا کی به کیه!

رود می رود اما ریگذارش می ماند!

زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!

زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!

ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود
ز شهر و خانه ام آواره بنمود!

سر پایینی نوکرتم
سر بالایی شرمندتم(ژیان)

شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است
از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!

شو همره بلبل لبلب هرمهوش!
(اینو برعکس هم که بخونی همین میشه)

عشق میکروبی است که از راه چشم وارد می شود و قلب را عاشق می کند!

قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!

کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!

گاز دادن نشد مردی
عشق آن است که بر گردی!

گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند!

تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم
بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند!

گلگیرم ولی گل نمیگیرم!

یه بار پریدی موتوری دو بار پریدی موتوری آخر می افتی موتوری!

گرگی که مرا شیر دهد میش من است
بیگانه اگر وفا کند خویش من است

نوکرتم ننه!

یا علی گفتیم و قسط آغاز شد!

دیشب بابام منو زد بخاطر تو ...

نیم کیلو باش ولی مرد باش

ببخشید پشتم به شماست

عاقبت فرار از مدرسه!

عاقبت لیسانس گرفتن!

ایکاش زندگی دنده عقب داشت!

این وسیله بهر روزی دست ماست
در حقیقت مالک اصلی خداست

گشتم نبود نگرد نیست

زگهواره تا گور بی خیال؟

من تماشای تو می کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

جوانی المثنی ندارد

عاشق بی انتظار مادر

علم بهتر است یا ثروت؟
هیچکدام فقط ذره ای معرفت

به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار!

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت

ناز نگات قشنگه!

تند رفتن که نشد مردی
عشق است که برگردی

هر کجا محرم شدی، چشم از خیانت باز دار
چه بسا محرم با یک نقطه مجرم میشود

مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز
جوان به حادثه ای زود پیر میشود گاهی

دست بزن ولی خیانت مکن

منم یه روز بزرگ میشم

زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت

داداش جان به خاطر اشک مادر یواش!

افسوس همه اش افسانه بود!

من از عقرب نمیترسم ولی از سوسک میترسم
من از دشمن نمیترسم ولی از دوست میترسم

من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن
هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن!

شد شد، نشد نشد

بوسه مگر چیست، فشار دولب
این که گنه نیست، چه روز و چه شب

بمیرد آنکه غربت را بنا کرد
مرا از تو، ترا از من جدا کرد

برگ از درخت خسته می شه
پاییز فقط یه بهانه است

در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند
من بیچاره دنبال مرد می گردم

رفاقت قصه تلخی است که از یادش گریزانم

از بس خوردم مرغ و پلو
آخر شدم مارکوپولو

بخاطر دلم ولم

100 بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی

تو که بی وفا نبودی پدر سگ!

دلم دادم بری باهاش حال کنی
نه که بری جیگرکی بازکنی !

در قمار زندگی عاقبت ما باختیم
بس که تکخال محبت بر زمین انداختیم

گر پادشاه عالمی، بازهم گدای مادری

نمیخام شمع باشم دخترا فوتم کنن
میخام سیگار باشم لوطیا دودم کنن

همه از من میترسن، من از نیسان آبی

هندونه بده قاچ کنیم، لوپتو بده ماچ کنیم !

دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم،
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد

جون من داداش یه خورده یواش!

اسیرتم ولی آزاد !

قربان وجودت که وجودم ز وجود تو بوجود آمده مادر

ای الهه ناز!!!

لوتی با ما به ازین باش که با خلق جهانی!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۹
اسفند
۹۰

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.

مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:

که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه ...

آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.

استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:
1. نام و نام خانوادگی؟ 2 نمره

2. کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره

الف. لاستیک سمت راست جلو
ب. لاستیک سمت چپ جلو
ج. لاستیک سمت راست عقب
د. لاستیک سمت چپ عقب

بنظر شما دوستان، آیا اون 4 دانشجو توانستند به سوالات پاسخ صحیح بدهند ؟!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۹
اسفند
۹۰

با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه ! معذرت میخوام … من هم معذرت میخوام.
دقت نکردم … ما خیلی مؤدب بودیم، من و اون غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم؛ اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم ؟!

کمی بعد از آنروز، در یک غروب غمگین مشغول پختن شام بودم. دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد اما همینکه برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش ولی بدون کمترین توجهی با اخم به او گفتم: "اه ! ازسرراه برو کنار" قلب کوچکش شکست و رفت ! اصلا نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم ...

وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:
وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی !
برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی.
آنها گلهایی هستند که او برایت آورده بود. خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی ...
او تنها به این خاطر آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی

در این لحظه بود که احساس حقارت کردم و بی امان اشکهایم سرازیر شدند.

آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم ... بیدار شو کوچولو، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم. نمی بایست اونجور سرت داد می کشیدم
دخترم گفت : اشکالی نداره مامان چون من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو ...

کوچولوی من ادامه داد : اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگل هستن. میدونستم دوستشون داری، مخصوصا آبیه رو ...


آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکت یا موسسه ای که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشین جدیدی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد؟
و به این فکر کنید که ما خود را عجیب وقف کار میکنیم و به خانواده مان آنطور که باید اهمیت نمی دهیم!

چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !
اینطور فکر نمی کنید؟!
به راستی کلمه "خانواده" یعنی چه ؟!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۹
اسفند
۹۰

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست!
بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند ...
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم همان کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند!
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟!

نکته : رقابت هیچگاه سکون نمی شناسد

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۹
اسفند
۹۰

یه افسر پلیس ماشین پرسرعتی رو متوقف می کنه.
افسر می گه : من سرعت 80 مایل در ساعت رو برای ماشینتون ثبت کردم
راننده می گه: خدای من، من ماشینو رو سرعت 60 مایل کروز کرده بودم. فکر کنم رادارتون نیاز به تنظیم داره.
همسر مرد درحالی که داره بافتنی می بافه و سرش پایینه می گه: عزیزم لوس نشو. خودت می دونی که این ماشین سیستم کروز نداره
افسر که شروع می کنه به نوشتن جریمه می کنه راننده رو می کنه به زنش و زیر لب می غره که:
برای یه بارم که شده نمی تونی دهنتو بسته نگه داری؟
زن درحالی که محجوبانه می خنده می گه: عزیزم باید خوشحال باشی که دستگاه راداریابت (دستگاهی که رادار سرعت سنج پلیس رو پیدا می کنه و خبر میده) خاموش شد وگرنه سرعتت از اینم بیشتر می شد
افسر که شروع می کنه جریمه دوم رو بابت دستگاه راداریاب غیرقانونی بنویسه مرد از بین دندونای بستش به زنش می غره که: زن، نمی تونی دهنتو بسته نگه داری؟
افسر اخم می کنه و میگه : متوجه شدم که کمربند هم نبستید اینم اتومات یه جریمه 75 دلاریه
راننده می گه: آره. من بسته بودمش ولی وقتی شما به من گفتی بزنم کنار بازش کردم تا بتونم مدارکمو از جیب پشتم دربیارم
زنش می گه: نه عزیزم تو خودت خوب می دونی که کمربندت بسته نبود. تو هیچ وقت موقع رانندگی کمربند نمی بندی
افسر که شروع می کنه به نوشتن جریمه سوم مرد رو می کنه به زنش و با فریاد منفجر می شه:چرا لطفا خفه نمی شی؟
افسر به زن نگاه می کنه و می گه: خانوم همسرتون همیشه با شما اینطوری صحبت می کنه ؟

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۹
اسفند
۹۰

تا حالا دقت کردید که توی مراسم عرفانی و روحانی و جاهای مقدس چرا شمع روشن میکنن؟
تا حالا به این فکر کردید که چرا روی کیک تولد شمع میذارن و لحظه فوت کردن شمع میگن آرزو کن؟
به نظرتون این کار بی دلیل انجام میشه؟
راز شمع چیه؟

 

 

جواب این سوال ها رو اگه بخوایم پیدا کنیم به یه نکته اول باید اشاره کنیم:


عالم خلقت اگه تجزیه بشه به چهار عنصر میر سیم:آب...آتش...باد...خاک.. در دل این چهار عنصر شعور الهی وجود داره اگه موقع دعا کردن جایی باشیم که این چهار عنصر وجود داشته باشن استجابت دعا به شدت اتفاق میفته شمعی که می سوزه این چهار عنصر رو با هم داره

موم شمع:خاک
شعله شمع:آتش
دود شعله:باد
موم ذوب شده:آب

وقتی موقع دعا کردن به شمع در حال سوختن نگاه میکنی به شعور الهی متصل تر میشی و درحالت آلفای ذهنی قرار می گیری...حالتی که در اون به شعور الهی و خدای درونت وصل میشی و دعا به راحتی به عالم بالا میره و به استجابت میرسه اگه با قوانین خیر هماهنگ باشه راز شمع اینه

برای همین در محراب ها و مکان های مقدس برای دعا کردن شمع روشن میکنن و روی کیک تولد شمع میذارن و لحظه فوت کردنش میگن آرزو کن

 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۰
اسفند
۹۰

گزیده ای از حرف هایی را برایتان نقل می کنم که منسوب به انیشتین است.

 

شاید بعضی را خودش نگفته باشد ، ولی فرقی نمیکند. بزرگان ما میگویند:نبین که می گوید ، ببین چه می گوید.

- انیشتین در کنار ماکس پلانک : اشخاصی مانند من و شما ، اگر چه فانی هستیم ، ولی با گذ زمان فرسوده نمی شویم. همواره مانند کودکانی کنجکاو در برابر آن از بزرگی ایستادگی می کنیم که زندگی را در آن آغاز کردیم.

- حیات آدمی زمانی آغاز می شود که او از خودش رها شود.

- در آن چه درک می کنم ، تنها چیزی که اختلال ایجاد می کند ، آموخته هایم است.

- چه اندک اند افرادی که با چشم های خود می بینند و با قلب خود احساس می کنند.

- این نوع تنهایی که من در آن زندگی میکنم ، در جوانی دردناک است اما در سال های بلوغ فکری گوارا می شود.

- روشنفکران مشکل را حل می کنند ، ولی نوابغ از بروز آنها جلوگیری میکنند.

- همه دانش ما در مقایسه با واقعیت ، ابتدایی و کودکانه است ، ولی با این حال با ارزش ترین دارایی های ماست.

- هر کسی می تواند هر چیزی را بزرگ تر ، پیچیده تر  و خشن تر کند. برای حرکت در جهت عکس به کمی نبوغ نیاز است.

-به کسی که حقیقت را در امور جزئی جدی نگیرد ، نمی توان در امور بزرگ اعتماد کرد.

- توجه به انسان و رنوشتش همواره باید انگیزه ی اصلی در تلاش های فنی باشد. هیچ گاه این را در رسم نمودار ها حل معادله ها فراموش نکنید.

- هر چیزی را باید تا حد امکان ساده کرد ، اما نه ساده تر از آن!

- هر چیزی که مهم باشد لزوما قابل شمارش نیست و هر چیزی هم که قابل شمارش باشد لزوما مبهم نیست.

- من هوش خاصی ندارم فقط شدیدا کنجکاو هستم.

- نگران آینده نیستم ، خودش به زودی خواهد آمد.

- اگر میدانستیم چکار کنیم که به آن تحقیق نمی گفتند!

- تخیل مهم تر از دانش است.

- اطلاعات به معنی دانش نیست.

- آیا عجیب نیست من که فقط کتاب های غیر معروف نوشته ام این قدر معروف باشم؟

- دلیلش این نیست که من خیلی زرنگم ، دلیلش فقط این است که مدت بیشتری روی مسائل کار می کنم.

- لذت نگریستن و ادراک ، زیباترین هدیه طبیعت است.

- به کاشتن بذر های خود ادامه دهید ، چون هیچ گاه نمی دانید کدام یک رشد خواهند کرد.(شاید همه شان)

- بیشتر مردم می گویند : هوش است که یک انشمند را برچسته می کند. اشتباه می کنند ، شخصیت است که این کار را می کند.

- انبوهی از آزمایش ها نمی توانند ثابت کنند که من درست گفته ام ، ولی تنها یک آزمایش می تواند ثابت کند که من اشتباه گفته ام.

وقتی محدودیت های خود را بپذیریم ، می توانیم از آنها عبور کنیم.

- مردم عاشق شکستن چوب هستند. این کاری است که نتیجه اش بلافاصله مشاهه میشود.

- سیاست مربوط به زمان حال می شود ، ولی یک معادله تا ابد می ماند.

- ریاضی محض در واقع به شعر در آوردن نظریه های منطقی است.

- مهم این است که از پرسیدن باز نایستید.

 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۶
اسفند
۹۰

                  

 

آینده:

یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مردتا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.

 

موفقیت:

یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

 

ازدواج:

یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.

 

روابط:

اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.

 

بلوغ:

زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۶
اسفند
۹۰

فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت 6 با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی پاشه بره بیرون حلیم بخوره , پارک بره,ورزش هم کنه,
بعد ساعت 9 برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه!

***

فقط یه ایرانی میتونه کند بودن رشد موهاشو بندازه گردن دست سنگین ارایشگر!

***
 فقط خانومهای ایرانی هستن از یه هفته قبل از عروسی هی میگن
چی بپوشیم؟! .. چی بپوشیم؟!
اونوقت شب عروسی ؛ رسماً هیچی نمی پوشن

***
 فقط یه ایرانی میتونه اینو باور داشته باشه که اگه جفت راهنمای ماشین و روشن کنه، مجازه تو اتوبان دنده عقب حرکت کنه!

***
 فقط تو ایران مدارسو 5شنبه ها تعطیل میکنن ولی به جاش بقیه هفته رو براش کلاس جبرانی در نظر میگیرن باپولهای آنچنانی !!!

***
 تنها ایرانیان که وقتی میخوان از خیابون رد شن به جا اینکه به چراغ عابر نگاه کنند
به ماشینا نگاه میکنن که کی خلوت میشه سریع رد شن!

***
 اگه ورزشی به نام "سگ دو" وجود داشت ما ایرانیا حتما توش می تونستیم یه خودی نشون بدیم... !!!

***
 فقط یه ایرانی میتونه پیتزا رو با دوغ ,نوشابه رو با آبگوشت, سبزی رو با کوکوسبزی,
و کالباس رو با نون سنگک بخوره!

***
 فقط یه ایرانی میتونه بره قشم لباس بیاره تو خونه بفروشه و بگه اینارو از دبی و ترکیه اوردم!

***
 فقط یه ایرانی میتونه جلوی خودپرداز بانک با دیدن جمله لطفا منتظر بمانید استرس رو
با بیشترین فشار تحمل کنه و با نگاهی ملتمسانه به دستگاه تو دلش بگه
که اگه پول نمیدی جون هرکی دوست داری کارتم رو بده و بعد از دیدن جمله دستگاه
در حال شمارش وجه می باشد به ناگاه آرامش تمام وجودش رو فرا بگیره دقیقا مثل
فرود موفقیت آمیز هواپیما اونم در فرودگاه مشهد !!!

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی میخواد بره عروسی در به در دنبال یکی بگرده که کراواتشو براش گره بزنه :)))

***


 فقط یه ایرونی میتونه اینجوری آشپزی کنه و به نظرش هم آخر برنامه آشپزیه!
آشپزی سامان گلریز: ماهیتابه چدنی دسینی رو میذارید روی گاز پنج شعله سامسونگ که با ضمانت سام سرویس عرضه میشه,یه کمی روغن لادن دوست تو و من رو بریزید توش و یا از کره اطلس طلایی استفاده کنید, دو تا هم تخم مرغ تلاونگ بندازید داخلش,اگر در حین کار خسته شدید میتونید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید,دیدید که چه سریع یه غذای خوب آماده شد!
تا برنامه بعد همتون رو میسپارم به خدای بزرگ و بیمه سینا و ایران و دانا !!

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی مامور آمارگیر میاد در خونه شون،بگه شرمنده من اینجا مهمونم,صاحبخونه رفته مسافرت!

***
 فقط یه ایرانی میتونه 2 سال بره سربازی 30 سال تعریف کنه

***
 فقط یه ایرانی میتونه بـــــه نوشابـــــه "نارنـــجــی" بگــــه "زرد"!

***
 فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه اِاا رفت رو پیغامگیرشون و سریعاً تلفن رو قطع کنه!

***
 فقط یه ایرانی میتونه طوری زل زل نگات کنه تو خیابان که نفهمی خوشگلی یا زیپت بازه !

***
 از هر 2 تا تبلیغ تلویزیون یکی تبلیغ بانکه ، ولی مردم هر روز فقیر تر میشند
از هر 2 روز هفته یکیش تعطیله اما باز مردم افسرده تر میشند
از هر 2 نفر توی خیابون یه نفر لیسانس داره اما باز مردم بیکار تر میشند
از هر 2 تا خونه یکیش نوسازه اما مردم باز بی خانمان تر میشند
از هر 2 نفر یکی دماغش رو عمل کرده اما باز قیافه ها زیبا نمیشند
از هر 2 نفر یکی حاجی شده اما باز مردم بی خدا تر میشند!

***
 فقط یه ایرانی میتونه از بی قانـــونی مملکت بنـــالـــه,
اما موقــــع دعـــوا و درگیـــــری بگـــــه مملکت قانــــون داره!

***
 فقط یه زن ایرانی
درباره زندگی دخترش میگه: شوهرش خیلی خوبه همش میبرتش مسافرت و تو خونه هم خیلی کمکش میکنه حتی پوشک بچه را هم خودش عوض میکنه ، دخترم خوشبخت شد واقعا!
درباره زندگی پسرش میگه:بیچاره هر چی پول در میاره باید خرج سفرهای خانم کنه!
از سر کار هم که خسته میاد خونه خانمش کلی ازش کار میکشه حتی زورش میاد پوشک بچشو خودش عوض کنه، پسرم بد بخت شد واقعا!!!

***
 اینجا ایران است :
کارت شارژیو که مغازه دار4700میخره و ما 5500میخریم و 4900 شارژ میکنه بهش میگن 5000 تومنی !!!

***
 فقط یه معلم ایرانی میتونه (البته از نوع اول دبستانی) برای ترسوندن دانش آموزاش و زود خوابیدن اونا بهشون بگه:من رفتارای شما رو تو خونه با دوربین میبینم!:)))

***
 فقط یه کارخونه ایرانـــی می تونـــــه بهــــت یه بستـــــه هوا بــــده که توش چــند تا دوونـــه چیپس هم اشانتـــــــــیون باشــــــــه!

***
 فقط یه کودک ایرانی وقتی میره تو صف نونوایی هرچی صبر می‌کنه می‌بینه همش آخره صفه!

***
 اینجا ایران است یعنی:
ببخشید اتوبوس 9:30 ساعت چند حرکت میکنه؟

ببخشید کارت شارژ دو تومنی دارین؟ چنده؟

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی توی مهمونی یا عروسی آب خوردن گیرش نیاد،
قرص قندش رو با یک لیوان نوشابه بخوره!

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی تو ایرانه همش دنبال جانی واکر و شراب فرانسوی و
رستورانای مکزیکی و ایتالیایی باشه،
بعد وقتی رفت خارج در به در بگرده دنبال دوغ آبعلی و شراب شیراز و شربت سکنجبین
و رب یک و یک !
***
 فقط یه ایرانی میتونه ماشین خودشو با ریموت قفل کنه, ولی بعدش 4 تا دستگیره رو امتحان کنه که ببیــنـه قفل شده یا نه!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۶
اسفند
۹۰

اونور دنیا : موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می‌شود.
اینور دنیا : موفقیت مدیر سنجیده نمی‌شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.

اونور دنیا : مدیران بعضی وقت ها استعفا می‌دهند.
اینور دنیا : عشق به خدمت مانع از استعفا می‌شود.

اونور دنیا : افراد از مشاغل پایین شروع می‌کنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند.
اینور دنیا : افراد مادرزادی مدیر هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت بزرگترین‌های کشور است.

اونور دنیا : برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر می‌گردند.
اینور دنیا : برای یک فرد، دنبال پست مدیریت می‌گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می‌شود.

اونور دنیا : یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود.
اینور دنیا : یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده.

اونور دنیا : اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند.
اینور دنیا : اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده‌ای نکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند.

اونور دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی می‌کند و حتی ممکن است محاکمه شود.
اینور دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر می‌شود و پست مدیریت جدید می‌گیرد.

اونور دنیا : مدیران به صورت مستقل استخدام و برکنار می‌شوند، ولی به صورت گروهی و هماهنگ کار می‌کنند.
اینور دنیا : مدیران به صورت مستقل و غیرهماهنگ کارمی‌کنند، ولی به صورت گروهی استخدام و برکنار می‌شوند.

اونور دنیا : برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی می‌دهند و با برخی مصاحبه می‌کنند.
اینور دنیا : برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن می‌کنند.

اونور دنیا : زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است.
اینور دنیا : مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را می‌گیرند.

اونور دنیا : همه می‌دانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است.
اینور دنیا : مدیران انسان‌های ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.

اونور دنیا : برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است.
اینور دنیا : برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت می‌کند.

اونور دنیا : مدیر فعال‌ترین فرد سازمان است با مشغله فراوان.
اینور دنیا : مدیر کم کارترین فرد سازمان است با مشاغل فراوان.
برچسب‌ها: تفاوت مدیران در اونور دنیا و اینور دنیا

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۴
اسفند
۹۰

نیمی از مشکلی که خوب تشریح و تحلیل شده باشد، حل شده است.((چارلز کیترنیگ))

 

***********************************************

برای حل مشکل ابتدا باید حقیقت را دریابیم.((دیل کارنگی))

***********************************************

هر چیزی که مطابق میل و آرزوی باطنی ما است، به نظر، حقیقت محض و هر آنچه بر خلاف میل ما باشد باعث خشم مان می شود.((آندره موروا))

***********************************************

در دنیا دیگر وسیله ای نیست که بشر برای فرار از تحمل و زحمت فکر کردن، به آن متوسل نشده باشد!((توماس ادیسون))

***********************************************

اگر شخصی وقت خود را به روش علمی و کاملاً بیطرفانه و بی غرض صرف به دست آوردن حقیقت کند نگرانیش در اثر اطلاع یافتن بر حقایق موجود از میان خواهد رفت.((دیل کارنگی))

***********************************************

بیش از نیمی از نگرانیهای دنیا را کسانی به وجود می آورند که سعی دارند پیش از شناخت حقیقی مشکل و کسب دانستنیهای کافی نسبت به رفع آن با مشکل برخورد کرده و آن را حل نمایند.((هربرت هاکز))

***********************************************

بدون درک مطلب هر قدر هم در جهت رفع و حل مشکل تلاش کنیم نتیجه ای جز بهم ریختگی و اغتشاش فکری در بر نخواهد داشت.((دیل کارنگی))

***********************************************

حقیقت را بپذیر و نگرانی را از خود دور کن و به فکر چاره باش.((مک کامفری))

***********************************************

تنها یک راه برای خوشبختی وجود دارد، آنهم کاهش نگرانی در مورد چیزهایی است که مافوق قدرت ما قرار گرفته است.((اپیکتوس))

***********************************************

بزرگترین خطای پزشکان این است که صرفاً به مداوای جسم بیمار اقدام می کنند، بدون اینکه لحظه ای هم به فکر در مان روح برآیند. در حالی که جسم و فکر با هم هستند و نمی توان آنها را از هم تفکیک کرد و به طور جداگانه درمان نمود.((افلاطون))

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۰۱
اسفند
۹۰


«خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار شمارد.»

 

«شجاع ترین مردم آن کس است که بر هوس خویش تسلط یابد»

«بهترین کسب ها آن است که مرد با دست خود کار کند.»

«بهترین اقسام ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با تست.»

«لذت حسود از همه کس کمتر است.»

«خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوی عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.»

«ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا ناتوان باشد.»

«پشیمان تر از همه مردم در روز قیامت، مردی است که آخرت خود را به دنیای دیگری فروخته است.»

«تواضع مایه بزرگی است، تواضع کنید تا خدا شما را بزرگ کند.»

«صدقه موجب فزونی مال است، صدقه دهید تا خدا مالتان را زیاد کند.»

«صدقه خشم خداوند را فرو می نشاند و از مرگ بد جلوگیری می کند.»

 

 


«خداوند به وسیله نیکی با پدر و مادر عمر انسان را زیاد می کند.»

«نخستین چیزی که به حساب آن می رسند نماز است.»

«از لجاجت بپرهیز که آغازش جهالت است و انجامش ندامت.»

«از یار بد بپرهیز که ترا به او شناسند.»

«استغفار وسیله محو گناهان است.»

«دروغ روزی را کاهش می دهد.»

«با پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند.»

«پرخوری دل را سخت می کند.»

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.