خداوند در قرآن بارها مردان را به حوری های بهشتی وعده داده، اما هیچ گاه زن ها...
چهارشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۰۴ ق.ظ
متن سوال: خداوند در قرآن بارها مردان را به حوری های بهشتی وعده داده، اما هیچ گاه زن ها را به امر خاصی وعده نداده ، شاید به خاطر این است که گرایش به امور شهوانی در زنان بیشتر است، در نتیجه بیشتر به جهنم می روند. آیا این تبعیض بین زنان و مردان نیست؟
متن پاسخ: در مورد گفتمان مردانه قرآن میگوییم:
زبان قرآن عربی است و زبان عربی برخلاف زبان فارسی از دو نوع ضمایر مذکر و مؤنت برخوردار است. عربها در اموری که مخصوص زنان باشد، با واژگان مؤنت و در امور مخصوص مردان با واژگان مذکر بیان میدارند. به جز این دو مورد، در دو مورد دیگر، یکی در اموری که بین زنان و مردان مشترک باشد و دیگری در اموری که جنسیت در مورد آنها اصلاً مطرح نیست، مانند خدا و فرشتگان، از ضمایر و واژگان مذکر بهره میگیرند؛ یعنی در چهار حالت از الفاظ مذکر و تنها در یک حالت از الفاظ مؤنت بهره میگیرند. در عین حال در بعضی از موارد به لفظ نظر کرده و با توجه به لفظ، مؤنث یا مذکر آورده میشود، در حالی که از نظر جنس متفاوت با لفظ میباشند.
طبیعی است که هر کتابی بخواهد با این زبان نوشته شود، اگر چه کتاب الهی باشد، باید از قواعد آن زبان پیروی کرده و بر آن ساختار باشد.
بنابراین، قرآن به مقتضای این که به زبان عربی نازل شده است، با همین گفتمان سخن میگوید. همگام با قواعد عربی در سه حالت از ضمایر و واژگان مذکر و در یک حالت از واژگان مؤنث بهره میگیرد.
با این توضیح روشن میگردد که قرآن برای خویش گفتمان ویژه مردانه یا زنانه ابداع نکرده است تا در پی پاسخ به چرایی آن باشیم، بلکه زبان قرآن، زبان محاوره عربی است و قواعد و ادبیات و دستور زبان عربی در آن به کار رفته است.
جالب است بدانید در همین مورد ،قرآن به جهت خاصی که اشاره میشود، برخلاف سیره متداول و محاورات عربی که در امور مشترک بین زنان و مردان تنها به آوردن ضمیر و واژگان مذکر بسنده میشود، در سوره احزاب، آیه 35، از هر دو واژگان مؤنث و مذکر، آن هم به طور مکرر بهره گرفته است. مفسران در توضیح آن نوشتهاند:
"اسماء بنت عمیس" به پیامبر اسلام(ص) عرض کرد: چرا فضایلی که در قرآن به صورت جمع مذکر بیان شده، در مورد زنان مطرح نیست؟ به دنبال آن آیه مذکور نازل شد و در مورد یکایک صفات و فضایل اخلاقی با تعهد و تأکید به صورت دو جمع مذکر و مؤنث بیان گردید،(1) تا بدین طریق شبهه مذکور مرتفع گردد و کسی گمان نکند اگر به مقتضای ادبیات عرب در امور مشترک، از گفتمان مردانه بهره گرفته میشود، آن را از امور اختصاصی به مردان برداشت نکنند.
در این باره برخی از مفسران نوشتهاند: این آیه به یک حقیقت مهمی اشاره میکند و آن این است که آن چه در قرآن به صیغه مذکر آمده است، به مردان اختصاص ندارد، بلکه شامل هر دو جنس مرد و زن می شود. (2)
بنابراین آیات در این موارد دو گونه است:
1 - آیاتی که نعمت های بهشتی را برای مردان و زنان به صورت جداگانه بیان می کنند، که برای هر دو جنس قرار داده شده، مانند آیه 40 غافر ، آیه 122 نساء و آیه 35 احزاب.
2 - آیاتی که اگر چه به صورت لفظ مذکر بیان شده و در کنار آن لفظ مؤنث نیامده، اما با توجه به این که حکم آن در مورد زنان نیز جاری است، این نعمت ها در مورد آنان نیز صادق است. مذکر آمدن الفاظ و کلمات به جهت قواعد زبان عربی است که در قرآن به جهت آنکه به زبان قوم عرب نازل شده، قواعد مراعات شده است.
اما آنچه برای ما مبهم است، ربط این موضوع با ادامه سؤال است:
اوّلاً: از کجا معلوم که گرایش زنان به امور شهوانی بیشتر است؟! در کدام نظریه علمی و روانشناسانه ثابت شده است؟! حتی گاهی برعکس آن گفته می شود و مردان را در این جهت جلوتر می داند، که یکی از نشانه های آن می تواند گرایش به چند همسری در مردان و تک همسری در زنان باشد.
البته گرایش زنان به تجملات و خود را زیبا نشان دادن و... برخاسته از حس دیگری است.
دوم: اگر مسئله بیشتر گرایش زنان به امور جنسی صحیح باشد، می تواند مربوط به غریزه طبیعی آنها باشد، نه این که آیات برای آنها چیزی بیان کرده باشد!
سوم: چه معنی دارد که انسان به قیامت و اخرت و پاداش عظیم خداوند اعتقاد داشته باشد، اما چون امور شهوانی مثلاً:در آنجا بیان نشده، عاملی باشد برای گرایش به امور شهوانی در دنیا و محرومیت از سعادت ابدی و بهشت جاودانه؟!
چهارم: در کجا آمده که زنان بیشتر در جهنم هستند که بعد بیاییم برای آن دلیلی بسازیم که با اشکالات متعدد روبه رو است، سپس حکم به تبعیض کنیم؟
در حالی که گفته می شود حس مذهبی در زنان بیشتر از مردان وجود دارد.
بنابراین متوجه می شویم که مسئله طرح شده در سؤال به دلایل متعدد نمی تواند صحیح باشد.
اگر چه فرض سؤال از ابتدا به صورت "شاید و اما و اگر" مطرح شده است.
پاورقی:
1 - تفسیر نمونه، ج 17، ص 308.
2 - سید محمد تقی مدرسی، تفسیر هدایت، ج 10، ص 267.
زبان قرآن عربی است و زبان عربی برخلاف زبان فارسی از دو نوع ضمایر مذکر و مؤنت برخوردار است. عربها در اموری که مخصوص زنان باشد، با واژگان مؤنت و در امور مخصوص مردان با واژگان مذکر بیان میدارند. به جز این دو مورد، در دو مورد دیگر، یکی در اموری که بین زنان و مردان مشترک باشد و دیگری در اموری که جنسیت در مورد آنها اصلاً مطرح نیست، مانند خدا و فرشتگان، از ضمایر و واژگان مذکر بهره میگیرند؛ یعنی در چهار حالت از الفاظ مذکر و تنها در یک حالت از الفاظ مؤنت بهره میگیرند. در عین حال در بعضی از موارد به لفظ نظر کرده و با توجه به لفظ، مؤنث یا مذکر آورده میشود، در حالی که از نظر جنس متفاوت با لفظ میباشند.
طبیعی است که هر کتابی بخواهد با این زبان نوشته شود، اگر چه کتاب الهی باشد، باید از قواعد آن زبان پیروی کرده و بر آن ساختار باشد.
بنابراین، قرآن به مقتضای این که به زبان عربی نازل شده است، با همین گفتمان سخن میگوید. همگام با قواعد عربی در سه حالت از ضمایر و واژگان مذکر و در یک حالت از واژگان مؤنث بهره میگیرد.
با این توضیح روشن میگردد که قرآن برای خویش گفتمان ویژه مردانه یا زنانه ابداع نکرده است تا در پی پاسخ به چرایی آن باشیم، بلکه زبان قرآن، زبان محاوره عربی است و قواعد و ادبیات و دستور زبان عربی در آن به کار رفته است.
جالب است بدانید در همین مورد ،قرآن به جهت خاصی که اشاره میشود، برخلاف سیره متداول و محاورات عربی که در امور مشترک بین زنان و مردان تنها به آوردن ضمیر و واژگان مذکر بسنده میشود، در سوره احزاب، آیه 35، از هر دو واژگان مؤنث و مذکر، آن هم به طور مکرر بهره گرفته است. مفسران در توضیح آن نوشتهاند:
"اسماء بنت عمیس" به پیامبر اسلام(ص) عرض کرد: چرا فضایلی که در قرآن به صورت جمع مذکر بیان شده، در مورد زنان مطرح نیست؟ به دنبال آن آیه مذکور نازل شد و در مورد یکایک صفات و فضایل اخلاقی با تعهد و تأکید به صورت دو جمع مذکر و مؤنث بیان گردید،(1) تا بدین طریق شبهه مذکور مرتفع گردد و کسی گمان نکند اگر به مقتضای ادبیات عرب در امور مشترک، از گفتمان مردانه بهره گرفته میشود، آن را از امور اختصاصی به مردان برداشت نکنند.
در این باره برخی از مفسران نوشتهاند: این آیه به یک حقیقت مهمی اشاره میکند و آن این است که آن چه در قرآن به صیغه مذکر آمده است، به مردان اختصاص ندارد، بلکه شامل هر دو جنس مرد و زن می شود. (2)
بنابراین آیات در این موارد دو گونه است:
1 - آیاتی که نعمت های بهشتی را برای مردان و زنان به صورت جداگانه بیان می کنند، که برای هر دو جنس قرار داده شده، مانند آیه 40 غافر ، آیه 122 نساء و آیه 35 احزاب.
2 - آیاتی که اگر چه به صورت لفظ مذکر بیان شده و در کنار آن لفظ مؤنث نیامده، اما با توجه به این که حکم آن در مورد زنان نیز جاری است، این نعمت ها در مورد آنان نیز صادق است. مذکر آمدن الفاظ و کلمات به جهت قواعد زبان عربی است که در قرآن به جهت آنکه به زبان قوم عرب نازل شده، قواعد مراعات شده است.
اما آنچه برای ما مبهم است، ربط این موضوع با ادامه سؤال است:
اوّلاً: از کجا معلوم که گرایش زنان به امور شهوانی بیشتر است؟! در کدام نظریه علمی و روانشناسانه ثابت شده است؟! حتی گاهی برعکس آن گفته می شود و مردان را در این جهت جلوتر می داند، که یکی از نشانه های آن می تواند گرایش به چند همسری در مردان و تک همسری در زنان باشد.
البته گرایش زنان به تجملات و خود را زیبا نشان دادن و... برخاسته از حس دیگری است.
دوم: اگر مسئله بیشتر گرایش زنان به امور جنسی صحیح باشد، می تواند مربوط به غریزه طبیعی آنها باشد، نه این که آیات برای آنها چیزی بیان کرده باشد!
سوم: چه معنی دارد که انسان به قیامت و اخرت و پاداش عظیم خداوند اعتقاد داشته باشد، اما چون امور شهوانی مثلاً:در آنجا بیان نشده، عاملی باشد برای گرایش به امور شهوانی در دنیا و محرومیت از سعادت ابدی و بهشت جاودانه؟!
چهارم: در کجا آمده که زنان بیشتر در جهنم هستند که بعد بیاییم برای آن دلیلی بسازیم که با اشکالات متعدد روبه رو است، سپس حکم به تبعیض کنیم؟
در حالی که گفته می شود حس مذهبی در زنان بیشتر از مردان وجود دارد.
بنابراین متوجه می شویم که مسئله طرح شده در سؤال به دلایل متعدد نمی تواند صحیح باشد.
اگر چه فرض سؤال از ابتدا به صورت "شاید و اما و اگر" مطرح شده است.
پاورقی:
1 - تفسیر نمونه، ج 17، ص 308.
2 - سید محمد تقی مدرسی، تفسیر هدایت، ج 10، ص 267.
- ۹۰/۱۰/۲۸