سوره 27: نمل
به نام خداوند رحمتگر مهربان
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ |
|
طا سین این است آیات قرآن و [آیات] کتابى روشنگر (1)
|
طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿1﴾ |
|
که [مایه] هدایت و بشارت براى مؤمنان است (2)
|
هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿2﴾ |
|
همانان که نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و خود به آخرت یقین دارند (3)
|
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿3﴾ |
|
کسانى که به آخرت ایمان ندارند کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم [تا همچنان] سرگشته بمانند (4)
|
إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ ﴿4﴾ |
|
آنان کسانىاند که عذاب سخت براى ایشان خواهد بود و در آخرت خود زیانکارترین [مردم] اند (5)
|
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿5﴾ |
|
و حقا تو قرآن را از سوى حکیمى دانا دریافت مىدارى (6)
|
وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ﴿6﴾ |
|
[یادکن] هنگامى را که موسى به خانواده خود گفت من آتشى به نظرم رسید به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد یا شعله آتشى براى شما مىآورم باشد که خود را گرم کنید (7)
|
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ ﴿7﴾ |
|
چون نزد آن آمد آوا رسید که خجسته [و مبارک گردید] آنکه در کنار این آتش و آنکه پیرامون آن است و منزه استخدا پروردگار جهانیان (8)
|
فَلَمَّا جَاءهَا نُودِیَ أَن بُورِکَ مَن فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿8﴾ |
|
اى موسى این منم خداى عزیز حکیم (9) |
|
یَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿9﴾ |
و عصایت را بیفکن پس چون آن را همچون مارى دید که مىجنبد پشت گردانید و به عقب بازنگشت اى موسى مترس که فرستادگان پیش من نمىترسند (10)
|
وَأَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿10﴾ |
|
لیکن کسى که ستم کرده سپس بعد از بدى نیکى را جایگزین [آن] گردانیده [بداند] که من آمرزنده مهربانم (11)
|
إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿11﴾ |
|
و دستت را در گریبانت کن تا سپید بىعیب بیرون آید [اینها] از [جمله] نشانههاى نهگانهاى است [که باید] به سوى فرعون و قومش [بب رى] زیرا که آنان مردمى نافرمانند (12)
|
وَأَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی تِسْعِ آیَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ ﴿12﴾ |
|
و هنگامى که آیات روشنگر ما به سویشان آمد گفتند این سحرى آشکار است (13)
|
فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿13﴾ |
|
و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روى ظلم و تکبر آن را انکار کردند پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود (14)
|
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ ﴿14﴾ |
|
و به راستى به داوود و سلیمان دانشى عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایى را که ما را بر بسیارى از بندگان باایمانش برترى داده است (15)
|
وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿15﴾ |
|
و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت اى مردم ما زبان پرندگان را تعلیم یافتهایم و از هر چیزى به ما داده شده است راستى که این همان امتیاز آشکار است (16)
|
وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿16﴾ |
|
و براى سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمعآورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گردیدند (17)
|
وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿17﴾ |
|
تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچهاى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانههایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (18)
|
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿18﴾ |
|
[سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم و به کار شایستهاى که آن را مىپسندى بپردازم و مرا به رحمتخویش در میان بندگان شایستهات داخل کن (19)
|
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿19﴾ |
|
و جویاى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است که هدهد را نمىبینم یا شاید از غایبان است (20)
|
وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ ﴿20﴾ |
|
قطعا او را به عذابى سخت عذاب مىکنم یا سرش را مىبرم مگر آنکه دلیلى روشن براى من بیاورد (21)
|
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ ﴿21﴾ |
|
پس دیرى نپایید که [هدهد آمد و] گفت از چیزى آگاهى یافتم که از آن آگاهى نیافتهاى و براى تو از سبا گزارشى درست آوردهام (22)
|
فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ ﴿22﴾ |
|
من [آنجا] زنى را یافتم که بر آنها سلطنت مىکرد و از هر چیزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت (23)
|
إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ ﴿23﴾ |
|
او و قومش را چنین یافتم که به جاى خدا به خورشید سجده مىکنند و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند (24)
|
وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ ﴿24﴾ |
|
[آرى شیطان چنین کرده بود] تا براى خدایى که نهان را در آسمانها و زمین بیرون مىآورد و آنچه را پنهان مىدارید و آنچه را آشکار مىنمایید مىداند سجده نکنند (25)
|
أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَیَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿25﴾ |
|
خداى یکتا که هیچ خدایى جز او نیست پروردگار عرش بزرگ است (26)
|
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿26﴾ |
|
گفتخواهیم دید آیا راست گفتهاى یا از دروغگویان بودهاى (27)
|
قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ ﴿27﴾ |
|
این نامه مرا ببر و به سوى آنها بیفکن آنگاه از ایشان روى برتاب پس ببین چه پاسخ مىدهند (28)
|
اذْهَب بِّکِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ ﴿28﴾ |
|
[ملکه سبا] گفت اى سران [کشور] نامهاى ارجمند براى من آمده است (29)
|
قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ ﴿29﴾ |
|
که از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است به نام خداوند رحمتگر مهربان (30) |
إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿30﴾ |
|
بر من بزرگى مکنید و مرا از در اطاعت درآیید (31)
|
أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿31﴾ |
|
گفت اى سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بىحضور شما [تا به حال] کارى را فیصله ندادهام (32)
|
قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿32﴾ |
|
گفتند ما سخت نیرومند و دلاوریم و[لى] اختیار کار با توست بنگر چه دستور مىدهى (33)
|
قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ ﴿33﴾ |
|
[ملکه] گفت پادشاهان چون به شهرى درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار مىگردانند و این گونه مىکنند (34)
|
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ ﴿34﴾ |
|
و [اینک] من ارمغانى به سویشان مىفرستم و مىنگرم که فرستادگان [من] با چه چیز بازمىگردند (35)
|
وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿35﴾ |
|
و چون [فرستاده] نزد سلیمان آمد [سلیمان] گفت آیا مرا به مالى کمک مىدهید آنچه خدا به من عطا کرده بهتر است از آنچه به شما دادهاست [نه] بلکه شما به ارمغان خود شادمانى مىنمایید (36)
|
فَلَمَّا جَاء سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا آتَاکُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ﴿36﴾ |
|
به سوى آنان بازگرد که قطعا سپاهیانى بر [سر] ایشان مىآوریم که در برابر آنها تاب ایستادگى نداشته باشند و از آن [دیار] به خوارى و زبونى بیرونشان مىکنیم (37)
|
ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿37﴾ |
|
[سپس] گفت اى سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند براى من مىآورد (38)
|
قَالَ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿38﴾ |
|
عفریتى از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزى براى تو مىآورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم (39)
|
قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ ﴿39﴾ |
|
کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مىآورم پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مىکنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس مىگزارد و هر کس ناسپاسى کند بىگمان پروردگارم بىنیاز و کریم است (40)
|
قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ﴿40﴾ |
|
گفت تخت [ملکه] را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پى مىبرد یا از کسانى است که پى نمىبرند (41)
|
قَالَ نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لَا یَهْتَدُونَ ﴿41﴾ |
|
پس وقتى [ملکه] آمد [بدو] گفته شد آیا تخت تو همین گونه است گفت گویا این همان است و پیش از این ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم (42)
|
فَلَمَّا جَاءتْ قِیلَ أَهَکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ ﴿42﴾ |
|
و [در حقیقت قبلا] آنچه غیر از خدا مىپرستید مانع [ایمان] او شده بود و او از جمله گروه کافران بود (43)
|
وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِن قَوْمٍ کَافِرِینَ ﴿43﴾ |
|
به او گفته شد وارد ساحت کاخ [پادشاهى] شو و چون آن را دید برکهاى پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد [سلیمان] گفت این کاخى مفروش از آبگینه است [ملکه] گفت پروردگارا من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان تسلیم شدم (44)
|
قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿44﴾ |
|
و به راستى به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خدا را بپرستید پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند (45)
|
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ ﴿45﴾ |
|
[صالح] گفت اى قوم من چرا پیش از [جستن] نیکى شتابزده خواهان بدى هستید چرا از خدا آمرزش نمىخواهید باشد که مورد رحمت قرار گیرید (46)
|
قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿46﴾ |
|
گفتند ما به تو و به هر کس که همراه توستشگون بد زدیم گفتسرنوشتخوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمى هستید که مورد آزمایش قرار گرفتهاید (47)
|
قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَ قَالَ طَائِرُکُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿47﴾ |
|
و در آن شهر نه دسته بودند که در آن سرزمین فساد مىکردند و از در اصلاح درنمىآمدند (48)
|
وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ ﴿48﴾ |
|
[با هم] گفتند با یکدیگر سوگند بخورید که حتما به [صالح] و کسانش شبیخون مىزنیم سپس به ولى او خواهیم گفت ما در محل قتل کسانش حاضر نبودیم و ما قطعا راست مىگوییم (49)
|
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿49﴾ |
|
و دست به نیرنگ زدند و [ما نیز] دست به نیرنگ زدیم و خبر نداشتند (50)
|
وَمَکَرُوا مَکْرًا وَمَکَرْنَا مَکْرًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿50﴾ |
|
پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاک کردیم (51)
|
فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿51﴾ |
|
و این [هم] خانههاى خالى آنهاست به [سزاى] بیدادى که کردهاند قطعا در این [کیفر] براى مردمى که مىدانند عبرتى خواهد بود (52)
|
فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿52﴾ |
|
و کسانى را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند رهانیدیم (53)
|
وَأَنجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿53﴾ |
|
و [یاد کن] لوط را که چون به قوم خود گفت آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست [لواط] مىشوید (54)
|
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿54﴾ |
|
آیا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها در مىآمیزید [نه] بلکه شما مردمى جهالتپیشهاید (55)
|
أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿55﴾ |
|
و[لى] پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمى هستند که به پاکى تظاهر مىنمایند (56)
|
فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ ﴿56﴾ |
|
پس او و خانوادهاش را نجات دادیم جز زنش را که مقدر کردیم از باقىماندگان [در خاکستر آتش] باشد (57)
|
فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ ﴿57﴾ |
|
و بارانى [از سجیل] بر ایشان فرو باریدیم و باران هشداردادهشدگان چه بد بارانى بود (58)
|
وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِینَ ﴿58﴾ |
|
بگو سپاس براى خداست و درود بر آن بندگانش که [آنان را] برگزیده است آیا خدا بهتر ستیا آنچه [با او] شریک مىگردانند (59)
|
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿59﴾ |
|
[آیا آنچه شریک مىپندارند بهتر است] یا آن کس که آسمانها و زمین را خلق کرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهاى بهجتانگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودى با خداست [نه] بلکه آنان قومى منحرفند (60)
|
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ ﴿60﴾ |
|
[آیا شریکانى که مىپندارند بهتر است] یا آن کس که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن کوهها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخى گذاشت آیا معبودى با خداست [نه] بلکه بیشترشان نمىدانند (61)
|
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿61﴾ |
|
یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مىکند و گرفتارى را برطرف مىگرداند و شما را جانشینان این زمین قرار مىدهد آیا معبودى با خداست چه کم پند مىپذیرید (62)
|
أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿62﴾ |
|
یا آن کس که شما را در تاریکیهاى خشکى و دریا راه مىنماید و آن کس که بادها[ى باران زا] را پیشاپیش رحمتش بشارتگر مىفرستد آیا معبودى با خداستخدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شریک مىگردانند (63)
|
أَمَّن یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿63﴾ |
|
یا آن کس که خلق را آغاز مىکند و سپس آن را بازمىآورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزى مىدهد آیا معبودى با خداست بگو اگر راست مىگویید برهان خویش را بیاورید (64)
|
أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿64﴾ |
|
بگو هر که در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمىشناسند و نمىدانند کى برانگیخته خواهند شد (65)
|
قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ ﴿65﴾ |
|
[نه] بلکه علم آنان در باره آخرت نارساست [نه] بلکه ایشان در باره آن تردید دارند [نه] بلکه آنان در مورد آن کوردلند (66)
|
بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ ﴿66﴾ |
|
و کسانى که کفر ورزیدند گفتند آیا وقتى ما و پدرانمان خاک شدیم آیا حتما [زنده از گور] بیرون آورده مىشویم (67)
|
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَئِذَا کُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ ﴿67﴾ |
|
در حقیقت این را به ما و پدرانمان قبلا وعده دادهاند این جز افسانههاى پیشینیان نیست (68)
|
لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿68﴾ |
|
بگو در زمین بگردید و بنگرید فرجام گنهپیشگان چگونه بوده است (69)
|
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ ﴿69﴾ |
|
و بر آنان غم مخور و از آنچه مکر مىکنند تنگدل مباش (70)
|
وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُن فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ ﴿70﴾ |
|
و مىگویند اگر راست مىگویید این وعده کى خواهد بود (71)
|
وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿71﴾ |
|
بگو شاید برخى از آنچه را به شتاب مىخواهید در پى شما باشد (72)
|
قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ ﴿72﴾ |
|
و راستى پروردگارت بر [این] مردم داراى بخشش است ولى بیشترشان سپاس نمىدارند (73) |
وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ ﴿73﴾ |
|
و در حقیقت پروردگار تو آنچه را در سینههایشان نهفته و آنچه را آشکار مىدارند نیک مىداند (74)
|
وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿74﴾ |
|
و هیچ پنهانى در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابى روشن [درج] است (75)
|
وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿75﴾ |
|
بىگمان این قرآن بر فرزندان اسرائیل بیشتر آنچه را که آنان در بارهاش اختلاف دارند حکایت مىکند (76)
|
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿76﴾ |
|
و به راستى که آن رهنمود و رحمتى براى مؤمنان است (77)
|
وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ ﴿77﴾ |
|
در حقیقت پروردگار تو طبق حکم خود میان آنان داورى مىکند و اوستشکستناپذیر دانا (78)
|
إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُم بِحُکْمِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ ﴿78﴾ |
|
پس بر خدا توکل کن که تو واقعا بر حق آشکارى (79)
|
فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ ﴿79﴾ |
|
البته تو مردگان را شنوا نمىگردانى و این ندا را به کران چون پشت بگردانند نمىتوانى بشنوانى (80)
|
إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ ﴿80﴾ |
|
و راهبر کوران [و بازگرداننده] از گمراهىشان نیستى تو جز کسانى را که به نشانههاى ما ایمان آوردهاند و مسلمانند نمىتوانى بشنوانى (81)
|
وَمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ﴿81﴾ |
|
و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبندهاى را از زمین براى آنان بیرون مىآوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانههاى ما یقین نداشتند (82)
|
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿82﴾ |
|
و آن روز که از هر امتى گروهى از کسانى را که آیات ما را تکذیب کردهاند محشور مىگردانیم پس آنان نگاه داشته مىشوند تا همه به هم بپیوندند (83)
|
وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿83﴾ |
|
تا چون [همه کافران] بیایند [خدا] مىفرماید آیا نشانههاى مرا به دروغ گرفتید و حال آنکه از نظر علم بدانها احاطه نداشتید آیا [در طول حیات] چه مىکردید (84)
|
حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَکَذَّبْتُم بِآیَاتِی وَلَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿84﴾ |
|
و به [کیفر] آنکه ستم کردند حکم [عذاب] بر آنان واجب گردد در نتیجه ایشان د م برنیارند (85)
|
وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِم بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا یَنطِقُونَ ﴿85﴾ |
|
آیا ندیدهاند که ما شب را قرار دادهایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنىبخش [گردانیدیم] قطعا در این [امر] براى مردمى که ایمان مىآورند مایههاى عبرت است (86)
|
أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿86﴾ |
|
و روزى که در صور دمیده شود پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است به هراس افتد مگر آن کس که خدا بخواهد و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند (87) |
|
وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ ﴿87﴾ |
و کوهها را مىبینى [و] مىپندارى که آنها بىحرکتند و حال آنکه آنها ابرآسا در حرکتند [این] صنع خدایى است که هر چیزى را در کمال استوارى پدید آورده است در حقیقت او به آنچه انجام مىدهید آگاه است (88)
|
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ ﴿88﴾ |
|
هر کس نیکى به میان آورد پاداشى بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند (89)
|
مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ﴿89﴾ |
|
و هر کس بدى به میان آورد به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند آیا جز آنچه مىکردید سزا داده مىشوید (90)
|
وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿90﴾ |
|
من مامورم که تنها پروردگار این شهر را که آن را مقدس شمرده و هر چیزى از آن اوست پرستش کنم و مامورم که از مسلمانان باشم (91)
|
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿91﴾ |
|
و اینکه قرآن را بخوانم پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است و هر که گمراه شود بگو من فقط از هشداردهندگانم (92)
|
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ ﴿92﴾ |
|
و بگو ستایش از آن خداست به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت و پروردگار تو از آنچه مىکنید غافل نیست (93) |
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿93﴾ |
- ۹۱/۰۵/۲۲