شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

تمام مطالب این وب تقدیم به روح آسمانی پدرم که یادش پرچم صلحیست به وقت شورش دلتنگی...

چشمه هایى از دانش على(ع)

دوشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۰، ۰۸:۵۲ ق.ظ

 

 

چشمه اول
یکى از علماى یهود نزد والى آمد و گفت: آیا تو جانشین پیامبر این امت هستى؟ او گفت: آرى. یهود گفت که ما در تورات دیده ایم که جانشینان پیامبران در میان امت آنان، دانشمندترین آنان است. پس مرا آگاه کن که خداى تعالى کجاست، آیا در زمین است یا در آسمان؟
او گفت: او در آسمان و برعرش است. یهودى گفت در این صورت زمین از وجود خدا خالیست و بنا به قول تو در جایى هست و در جایى نیست.
والى برآشفت و گفت: از نزد من دور شو وگرنه تو را مى کشم! یهودى در حال تعجب از این سخن از نزد وى دور شد. در همین حال على(ع) از مقابل او عبور کرد و فرمود: اى یهودى، آنچه پرسیدى و آن چه در پاسخ شنیدى من مى دانستم. ما مى گوییم خداى عزوجل جا و مکان را آفرید و براى او جا و مکانى نیست و بالاتر از این است که مکانى او را در برگیرد بلکه او هر آن چه را که در مکان است فراگرفته است و چیزى وجود ندارد که از حیطه تدبیر او بیرون باشد و براى تأیید صحت آن چه گفتم از کتاب خود شما خبر مى دهم و اگر دانستى که درست است آیا ایمان مى آورى؟
یهودى گفت: آرى
فرمود: آیا در بعضى کتاب هاى خود ندیده اید که روزى موسى بن عمران نشسته بود، ناگاه فرشته اى از جانب شرق نزد او آمد و موسى از او پرسید از کجا آمدى؟ گفت: از جانب خداى عزوجل و فرشته اى از سوى مغرب سوى او آمد. موسى بدو گفت از کجا آمدى؟ گفت از نزد خداى عزوجل. آنگاه فرشته دیگرى نزد او آمد و گفت از آسمان هفتم و از نزد خداى عزوجل آمده ام و سپس فرشته اى دیگر آمد و گفت از زمین هفتم و از جانب خداى عزوجل آمده ام. موسى(ع) گفت: منزه است آن خدایى که جایى از او خالى نیست و به همه جا نزدیک است. یهودى گفت: گواهى مى دهم که این سخن حق است و باز گواهى مى دهم که تو سزاوارترى به جانشینى پیامبرت.
چشمه دوم
پس از رحلت پیامبر(ص) جماعتى از یهودیان به مدینه آمده و گفتند در مورد «اصحاب کهف» قرآن شما مى گوید که اصحاب کهف سیصد و نه سال در غار خوابیدند در صورتى که در تورات باقى ماندن آن ها در غار سیصد سال قید شده و این دو با هم مغایرت دارند.
در برابر این اشکال و ایراد نه تنها خلیفه بلکه همه صحابه از پاسخگویى عاجز ماندند. بالاخره دست توسل به دامان حلال مشکلات على(ع) زدند. حضرت فرمود: خلاف و تضادى در بین نیست زیرا از نظر تاریخ آن چه نزد یهود معتبر است، سال شمسى است و در نزد عرب سال قمرى است وتورات به لسان یهود نازل شده و قرآن به لسان عرب و سیصد سال شمسى، سیصد و نه سال قمرى است.
چشمه سوم
مردى شخصى را کشته بود. خانواده مقتول شکایت نزد حاکم بردند. او دستور داد قاتل را در اختیار پدر مقتول گذارند تا به حکم قصاص او را به قتل رساند، پدر مقتول دو ضربت سخت بر آن مرد زد و یقین به مرگ او نمود ولى چون رمقى از حیات داشت، کسان وى از او پرستارى کردند و مدارا نمودند تا پس از شش ماه بهبودى کامل یافت. پدر مقتول روى او را در بازار دید تعجب کرد و چون نیک شناخت، گریبانش را گرفت و نزد حاکم آورد. او براى بار دوم دستور داد که سر از تن او برگیرند. قاتل از على(ع) استغاثه نمود آن حضرت فرمود: این چه حکمى است که بر این مرد مى کنى؟
حاکم گفت: یااباالحسن این شخص قاتل پسر اوست و به حکم «النفس بالنفس» باید کشته شود. حضرت فرمود آیا مى شود کسى را دو بار کشت؟ او متحیر ماند و سکوت کرد.
آنگاه على(ع) به پدر مقتول گفت: مگر قاتل پسرت را با دو ضربه نکشتى؟ عرض کرد کشتم ولى او زنده شد و اگر مجدداً او را نکشم خون پسرم هدر مى شود!
على (ع) فرمود: در این صورت باید آماده شوى اول به قصاص دو ضربتى که به او زدى او هم دو ضربت به تو بزند، آنگاه اگر تو زنده ماندى او را بکش!
پدر مقتول گفت: یا اباالحسن آیا قصاص از مرگ سخت تر است و من از این موضوع درگذشتم. آنگاه با هم مصالحه نموده و آشتى کردند

منبع

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی