شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

آموزش شیمی و علوم

شیمی کَده

تمام مطالب این وب تقدیم به روح آسمانی پدرم که یادش پرچم صلحیست به وقت شورش دلتنگی...

بایگانی

۳۶ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۹
دی
۹۰
به انگشتانم که می نگرم به یادت می افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، می گویند حساسیت فصلی است ، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم .
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره .
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شاد بودن بهترین انتقامیست که میتوان از لحظات سخت زندگی گرفت ، تمام لحظه هایت سرشار از شادی باد .
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است ، دل عجب موجود سخت جانی است ! هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد .
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد ! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی !
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جای خالیت را نفس عمیق می کشم ، عطرت از تو باوفاتر است .
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سنگهایی که به دیوار فراق تو زدم ، کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم .
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از ما که گذشت ! ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند
  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۸
دی
۹۰
متن سوال: چرا ما خدایی را که نمی‌بینیم و صدایش را نمی‌شنویم و نمی‌توانیم با او صحبت کنیم‌، باید بپرستیم‌؟

 

متن پاسخ:

هر انسانی‌، براساس فطرت و عقل خود، در می‌یابد که باید به عبادت خدای متعال برخیزد; احساس بندگی‌، در همه انسان‌ها وجود دارد و این نیاز از بنده و مخلوق بودن انسان است‌. انسان‌، احساس نیاز به بندگی دارد. اصل بندگی و عبادت‌، دلیل‌ها و انگیزه‌های متعددی دارد که از جمله به انگیزه عقلی و فطری و عاطفی می‌توان اشاره نمود.(پیام قرآن‌، آیت الله ناصر مکارم شیرازی‌، ج 2، ص 25، دارالکتب الاسلامیة‌.)
قرآن مجید نیز در این که انسان باید چیزی را پرستش کند، زیاد بحث نکرده‌، چرا که یک احساس همیشگی انسان‌هاست‌، اما نکته مهم این است که انسان چه کسی را باید بپرستد؟ قرآن مجید نیز بر این پرسش‌، تأکید دارد که معبود انسان چه شرایطی باید داشته باشد، و آیا انسان حق دارد هر کسی را پرستش کند؟ انسان به دلیل آن که آزاد آفریده شده‌، جز در برابر آفریدگار خود، در برابر هیچ کس نباید سربندگی فرود آورد، چرا که او فقط بنده خداست‌.
قرآن مشرکان را که به جای خدا ، بت می‌پرستیدند، ملامت نموده‌، می‌فرماید: " قَال‌َ أَتَعْبُدُون‌َ مَا تَنْحِتُون‌َ ;(صافات‌،95) گفت‌: آیا چیزی را می‌پرستید که با دست خود می‌تراشید؟" و نیز می‌فرماید: " قَال‌َ أَفَتَعْبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللَّه‌ِ مَا لاَ یَنفَعُکُم‌ْ شَیْئا وَ لاَ یَضُرُّکُم‌ْ ;(انبیأ،66) آیا جز خدا چیزی را می‌پرستید که نه کم‌ترین سودی برای شما دارد و نه زیانی به شما می‌رساند؟"

"*أُف‌ٍّ لَّکُم‌ْ وَ لِمَا تَعْبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللَّه‌ِ أَفَلاَ تَعْقِلُون‌َ*;(انبیأ،67) اف بر شما و آن چه جز خدا می‌پرستید! آیا اندیشه نمی‌کنید؟"عبادت یا برای امید به خیر و یا به علت امنیّت از شرّ است و غیر از خداوند نه خیری دارد و نه شری ; از این رو پرستش آنان بیهوده است‌.(تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 14، ص 302، جامعه مدرسین قم‌.)
خلاصه آن که پرستش تنها برای آفریدگار جهان است و خدای متعال ،تمام کمالات را داراست و هیچ نقصی نیز ندارد و لازمه چنین موجودی این است که ما نتوانیم آن را ببینیم‌، چرا که دیدن ما موجب نقص اوست‌; دیدن با چشم سر، شرایطی دارد; چیزی دیده می‌شود که در مکان و زمان و مادّی باشد و روشن است که این‌ها، برای وجود خدای متعال نقص به حساب نمی‌آید، چرا که از ویژگی های موجود مادی و مکانی آن است که در یک جا هست و در جای دیگر نیست.‌.
خدای متعال که به علّت آفریدگار بودن‌، حق‌ّ پرستش دارد، از همه نقص‌ها پاک است‌; از این رو، اصلاً نباید دیده شود، و خدایی که با چشم دیده شود، شایستگی پرستش ندارد. بقیه موارد هم این گونه است‌. خدای متعال با بشر سخن گفته و انسان‌ها نیز می‌توانند با او سخن بگویند، اما صحبت حضوری که رو در رو باشد، مستلزم نقص خداست و نقص بر خدای متعال‌، وارد نیست‌..
قرآن مجید در این باره می‌فرماید:« وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء.....»;(شوری‌،51) و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب‌، یا رسولی می‌فرستد و به فرمان او آن چه را بخواهد وحی می‌کند، چرا که او بلند مقام و حکیم است‌.."
ارتباط کلامی بین خدا و مردم هست‌، ولی دلیلی که در آخر آیه آمده است نشان می‌دهد، خدای متعال که از همه نقص‌ها پاک است و بر آفریده‌های خود برتری دارد، شأن او فراتر است از این که با مردم صحبت حضوری داشته باشد، چنان که مردم با یک‌دیگر دارند و به خاطر حکمتش‌، از راه وحی با مردم سخن می‌گوید و آن‌ها را به کمال و هدف خود می‌رساند.(تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 18، ص 74، جامعه مدرسین قم‌.)
خلاصه آن که خدایی را باید بپرستیم که جامع تمام کمالات بوده و هیچ گونه نقصی نداشته باشد، البته چنین موجودی نه دیده می‌شود و نه می‌توان با او رو در رو بسان مکالمات عرفی‌، سخن گفت‌. این نکته را نیز باید توجه داشت که به طور معمول این گونه پرسش‌ها که با نگرش مادّی به جهان هستی مطرح می‌شوند، در این مرز و بوم سابقه و عوامل خاص‌ّ تاریخی دارد و گرایش به مادی گرایی در غرب نیز عوامل خاص‌ّ خود را دارد و پرواضح است که مادّی گرایی پیش از آن که دلیل منطقی داشته باشد، علت دارد.در این زمینه‌، بسیار مناسب است که کتاب شهید مطهری را که در یک مقاله ماتریالیسم در ایران و در بخش‌هایی‌، علل گرایش به مادی گری را به طور مفصّل بیان کرده‌اند، مطالعه نمایید.(مجموعه آثار، شهید مطهری‌، ج 1، ص 440 به بعد، انتشارات صدرا.)
نکته مهم قابل توجه این که موجود مساوی با محسوس نیست‌; بخشی از موجودات‌، محسوسند و در مقابل‌، بخشی از آن‌ها با آن که از وجود واقعی برخوردارند، با حواس‌، درک شدنی نیستند و این اصل باید در تمام پرسش‌ها لحاظ شود که دایرة وجود را باید فراتر از محسوس دانست‌..
 
  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۸
دی
۹۰
متن سوال: خداوند در قرآن بارها مردان را به حوری های بهشتی وعده داده، اما هیچ گاه زن ها را به امر خاصی وعده نداده ، شاید به خاطر این است که گرایش به امور شهوانی در زنان بیشتر است، در نتیجه بیشتر به جهنم می روند. آیا این تبعیض بین زنان و مردان نیست؟

 

متن پاسخ: در مورد گفتمان مردانه قرآن می‏گوییم:
زبان قرآن عربی است و زبان عربی برخلاف زبان فارسی از دو نوع ضمایر مذکر و مؤنت برخوردار است. عرب‏ها در اموری که مخصوص زنان باشد، با واژگان مؤنت و در امور مخصوص مردان با واژگان مذکر بیان می‏دارند. به جز این دو مورد، در دو مورد دیگر، یکی در اموری که بین زنان و مردان مشترک باشد و دیگری در اموری که جنسیت در مورد آنها اصلاً مطرح نیست، مانند خدا و فرشتگان، از ضمایر و واژگان مذکر بهره می‏گیرند؛ یعنی در چهار حالت از الفاظ مذکر و تنها در یک حالت از الفاظ مؤنت بهره می‏گیرند. در عین حال در بعضی از موارد به لفظ نظر کرده و با توجه به لفظ، مؤنث یا مذکر آورده می‏شود، در حالی که از نظر جنس متفاوت با لفظ می‏باشند.
طبیعی است که هر کتابی بخواهد با این زبان نوشته شود، اگر چه کتاب الهی باشد، باید از قواعد آن زبان پیروی کرده و بر آن ساختار باشد.
بنابراین، قرآن به مقتضای این که به زبان عربی نازل شده است، با همین گفتمان سخن می‏گوید. همگام با قواعد عربی در سه حالت از ضمایر و واژگان مذکر و در یک حالت از واژگان مؤنث بهره می‏گیرد.
با این توضیح روشن می‏گردد که قرآن برای خویش گفتمان ویژه مردانه یا زنانه ابداع نکرده است تا در پی پاسخ به چرایی آن باشیم، بلکه زبان قرآن، زبان محاوره عربی است و قواعد و ادبیات و دستور زبان عربی در آن به کار رفته است.
جالب است بدانید در همین مورد ،قرآن به جهت خاصی که اشاره می‏شود، برخلاف سیره متداول و محاورات عربی که در امور مشترک بین زنان و مردان تنها به آوردن ضمیر و واژگان مذکر بسنده می‏شود، در سوره احزاب، آیه 35، از هر دو واژگان مؤنث و مذکر، آن هم به طور مکرر بهره گرفته است. مفسران در توضیح آن نوشته‏اند:
"اسماء بنت عمیس" به پیامبر اسلام(ص) عرض کرد: چرا فضایلی که در قرآن به صورت جمع مذکر بیان شده، در مورد زنان مطرح نیست؟ به دنبال آن آیه مذکور نازل شد و در مورد یکایک صفات و فضایل اخلاقی با تعهد و تأکید به صورت دو جمع مذکر و مؤنث بیان گردید،(1) تا بدین طریق شبهه مذکور مرتفع گردد و کسی گمان نکند اگر به مقتضای ادبیات عرب در امور مشترک، از گفتمان مردانه بهره گرفته می‏شود، آن را از امور اختصاصی به مردان برداشت نکنند.
در این باره برخی از مفسران نوشته‏اند: این آیه به یک حقیقت مهمی اشاره می‏کند و آن این است که آن چه در قرآن به صیغه مذکر آمده است، به مردان اختصاص ندارد، بلکه شامل هر دو جنس مرد و زن می ‏شود. (2)
بنابراین آیات در این موارد دو گونه است:
1 - آیاتی که نعمت های بهشتی را برای مردان و زنان به صورت جداگانه بیان می کنند، که برای هر دو جنس قرار داده شده، مانند آیه 40 غافر ، آیه 122 نساء و آیه 35 احزاب.
2 - آیاتی که اگر چه به صورت لفظ مذکر بیان شده و در کنار آن لفظ مؤنث نیامده، اما با توجه به این که حکم آن در مورد زنان نیز جاری است، این نعمت ها در مورد آنان نیز صادق است. مذکر آمدن الفاظ و کلمات به جهت قواعد زبان عربی است که در قرآن به جهت آنکه به زبان قوم عرب نازل شده، قواعد مراعات شده است.
اما آنچه برای ما مبهم است، ربط این موضوع با ادامه سؤال است:
اوّلاً: از کجا معلوم که گرایش زنان به امور شهوانی بیشتر است؟! در کدام نظریه علمی و روانشناسانه ثابت شده است؟! حتی گاهی برعکس آن گفته می شود و مردان را در این جهت جلوتر می داند، که یکی از نشانه های آن می تواند گرایش به چند همسری در مردان و تک همسری در زنان باشد.
البته گرایش زنان به تجملات و خود را زیبا نشان دادن و... برخاسته از حس دیگری است.
دوم: اگر مسئله بیشتر گرایش زنان به امور جنسی صحیح باشد، می تواند مربوط به غریزه طبیعی آنها باشد، نه این که آیات برای آنها چیزی بیان کرده باشد!
سوم: چه معنی دارد که انسان به قیامت و اخرت و پاداش عظیم خداوند اعتقاد داشته باشد، اما چون امور شهوانی مثلاً:در آنجا بیان نشده، عاملی باشد برای گرایش به امور شهوانی در دنیا و محرومیت از سعادت ابدی و بهشت جاودانه؟!
چهارم: در کجا آمده که زنان بیشتر در جهنم هستند که بعد بیاییم برای آن دلیلی بسازیم که با اشکالات متعدد روبه رو است، سپس حکم به تبعیض کنیم؟
در حالی که گفته می شود حس مذهبی در زنان بیشتر از مردان وجود دارد.
بنابراین متوجه می شویم که مسئله طرح شده در سؤال به دلایل متعدد نمی تواند صحیح باشد.
اگر چه فرض سؤال از ابتدا به صورت "شاید و اما و اگر" مطرح شده است.
پاورقی:
1 - تفسیر نمونه، ج 17، ص 308.
2 - سید محمد تقی مدرسی، تفسیر هدایت، ج 10، ص 267.
  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۸
دی
۹۰

هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند
در دستانشان عزت یک مرد ، یک مرد ، واقعی لمس می شود. می شود به آنها تکیه کرد.
اهل ناموس بازی نیستند!
می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد ...
هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص می دهد
... ... بکرند
نابند
لمس نشده اند
هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند !
هنوز آدم هایی از جنس فرشته پیدا می شود... هستند !
نادرند ! کمیاب اند !
اما هستند

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۸
دی
۹۰

میگه : دیشب پشه اومد تو اتاقم منو نیش زد یه گوشه گیرش اوردم اومدم بکشمش بهم گفت بابا ...... با اندکی تامل دیدم راست میگه خون من تو رگاشه بغلش کردم تا صبح دوتایی با هم گریه کردیم

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۸
دی
۹۰
متن سوال: چرا در اسلام که بنایش بر برابری زن و مرد هست دیه زن نصف دیه مرد می باشد؟

 

متن پاسخ: دیه، نمایان‏گر بها و ارزش انسان نیست، چون ارزش انسان بسیار بالا است و قابل مبادله مالی نبوده و با معیار های مالی نمی توان سنجید.
دیه مربوط به جبران خسارت جانی با توجه به بُعد اقتصادی آن است. توضیح این که: انسان‏ها ابعادی دارند، از جمله:
1- بُعد انسانی و الهی: همه (چه زن و چه مرد) از روح ملکوتی الهیّه بهره‏مندند و از این جهت بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست. زن به همان درجه و مرتبه از کمال انسانی می تواند دست یابد که مردان می توانند دست یابند . هیچ یک از قوانین و احکام اسلامی در این جهت بین زن و مرد تفاوتی قرار نداده است.
2- بعد علمی و دانش‏طلبی: خداوند در هر دو ابزار شناخت قرار داده شده است و هر دو می‏توانند به معارف عالی دست پیدا کنند. در این بعد نیز بین زن و مرد تفاوتی نیست.
3- بعد جسمانی و مادی: در این بعد بین زن و مرد تفاوت هست. این تفاوت باعث می‏شود که هر یک از دو جنس (مذکر و مونث) به مقتضای شرایط وجودی خویش مسئوولیت هایی را پذیرا باشند. اسلام با توجه به همین امر مسئوولیت‏های اقتصادی خانواده را بر دوش مرد خانواده قرار داده و بر آنها تکلیف نموده است نه بر زنان و زنان نیز هیچ گاه نمی گویند که چرا این مسئولیت بر ما تکلیف نشده است!
واقعیت این است که مردان در اقتصاد خانواده - با توجه به مسئولیت های تعیین شده در اسلام بر آن ها - بیشتر نقش دارند، از این رو با فوت آنان ضربه اقتصادی بیشتری به خانواده وارد می‏گردد.
زنان با شرایط فیزیکی شان باردار می‏شوند و بچه شیر می‏دهند. این‏ کارهای خوب و با ارزشی است اما این چیزها اقتصاد خانواده را تأمین نمی‏کند.
بنابراین زن و مرد از جهت توان جسمی متفاوتند که این فرق موجب تفاوت در نقش آن دو در امور اقتصادی می‏شود و بر طبق آن مسئولیت هائی بر عهده آنها گذاشته و تکلیف می شوند.پس تفاوت‏ها بر اساس تناسب است، نه نقص و کمال.
نتیجه:
همان گونه که قرار دادن مسؤولیت‏های اقتصادی همانند: نفقه، مهریه و دیه عاقله که در اسلام بر دوش مردان قرار داده شده است، طبعاً با از دست رفتن مرد خانواده، ضربه اقتصادی به افراد خانواده (زن و فرزندان) وارد می‏شود.
شریعت اسلام برای جبران این ضربه و کاهش اثرات آن، مسئله دو برابر بودن دیه مردان را مطرح کرده است.
اگر با دقت در این حکم شرعی نگاه کنیم، متوجه می‏شویم که در این جا، اسلام مراعات حال زنان خانواده را نموده است؛ زیرا دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است که مبلغ دو برابری نصیب دیگر افراد خانواده (زن و فرزندان) شود. از طرف دیگر نصف بودن دیه زن به این معنا خواهد بود که در صورت قصاص باید نصف دیه پرداخت شود تا زن و فرزندان مرد (که مورد قصاص قرار خواهد گرفت) از این درآمد بتوانند زندگی کنند؛ بنابراین از هر طرف نگاه کنیم، در این مسئله مراعات حال زن و فرزندان خانواده شده است، و اصولاً در برخی موارد مرد و زنی که دیه آن‏ها طرح می‏شود، وجود ندارند تا از آن بهره‏مند شوند؛ بنابراین مسئله دیه در قانون اسلامی، هماهنگ با شرایط مردان و زنان و مسئولیت‏های آن‏ها در خانواده تنظیم شده و کاملاً حکیمانه می باشد.
 
  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۲۸
دی
۹۰

یه مطلب بسیار جالب در زبان انگلیسی واژه های
FriEND .. ( دوست )
Boy FriEND .. ( دوست پسر )
Girl FriEND ..(دوست دختر )
Best FriEND (بهترین دوست)
همگی سه حرف END (خاتمه) را بهمراه دارند ...!!
اما کلمه FamILY (خانواده) سه حرف" I L Y " را دارد که همان مخفف " I LoveYou " می باشد

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۵
دی
۹۰
باز هم ایمیلی از دوست گلم علیرضا:
 
 
نزدیک عملیات رمضان بود.
 
همه آماده می شدند برا عملیات و معمولاً کسی دیگه مرخصی نمی گرفت تا بعد
از عملیات.
 
ولی یه جوون اومد و گفت اگه امکانش هست اجازه بده من برم شهرمون؟!
گفتم برا چی؟
 
گفت آخه عروسیمه و کارت هم پخش کردیم و خانواده مدام زنگ می زنن و می گن
چرا نمیایی؟!
بهش اجازه دادم برگرده.
 
گفت:ازم راضی هستی؟
گفتم :آره. برو ولی مراسمت تموم شد یک هفته ای برگرد چون نیرو نیاز داریم.
 
خداحافظی کرد و راه افتاد.
عصر همون روز که بچه ها داشتن برا عملیات تجهیزات می گرفتن یکی رو دیدم
کنار تانکر آب، داره وضو می گیره.
خیلی شبیه اون جوون بود.
رفتم جلوتر دیدم همونه.
 
تعجب کردم و پرسیدم مگه نرفتی برا عروسیت؟
گفت:چرا؛ حتی تا نزدیک پلیس راه اهواز هم رسیدم ولی یه دفعه یادم اومد که
برا مجلس عروسی ام کارت دعوتی هم به اباعبدالله(ع) دادم
و ایشون رو هم دعوت کردم.
 
دیشب هم خواب دیدم مراسم عروسیم تو گودال قتلگاه برپاست
و امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) هم اومدن.
تا یاد این خواب افتادم دیگه نتونستم برم و برگشتم.
حالا هم اگه سالم برگشتم از عملیات، میرم برا عروسیم و گرنه که دعوت شده ام.
 
همون شب گردانمون وارد عمل شد و به خط زد.
صبحی که داشتم بین مجروحها و شهدامون می گشتم چشمم به همون جوون خورد.
 
خوابـــش تعبیــر شده بود و اربابــش حسیـــــن(ع) دعوتـــش کـرده بـود...
  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۵
دی
۹۰

مکالمه دو پسر : پسر اول: چقدر خپل شدی مرتیکه … شبیه خرسای قطبی شدی الاغ…. کمتر بخور ، از صبح تا شب مثل گاو آت و آشغال میخوری معلومه انقدر دایره میشی دیگه … پسر دوم : خفه شو عوضی. حرف تو زر مفت هم نیست ( محکم تر شدن دوستی بین دو پسر و تموم شدن مکالمه با خنده )

مکالمه دو دختر : دختر اول: خوشگلم یه مقدار تپل شدی ولی بهت میاد عزیزم … دختر دوم: تو هم دماغت بعد عمل یه ذره زیادی کوچیک شده ولی بازم خوشگلی نانازم ( از فردای روز مکالمه هیچ رابطه ای بین دو دختر مشاهده نشده!!!!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۵
دی
۹۰
ایمیلی زیبا از یکی از دوستانم به دستم رسید که زیبا بود براتون گذاشتم تا بخونید
با تشکر از علیرضا جون!
 
 
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد ودرود وسلام بردوستان واهالی حرف دل مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
 
به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد:پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند...
مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.
کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند  و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد، متعجب شده
بودند.
ناگهان پسر دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند.
باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:پدر نگاه کن باران می بارد،‌ آب روی
من چکید.
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند:چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!
مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!
  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۴
دی
۹۰

چینیان گفتند ما نقاش تر

                                 رومیان گفتند ما را کرّ و فر

 

گفت سلطان امتحان خواهم درین

                                  کز شماها کیست در دعوی گزین

 

چینیان و رومیان بحث آمدند

                                  رومیان از بحث در مکث آمدند

 

چینیان گفتند یک خانه به ما

                                  خاصه بسپارند و یک آن شما

 

بود دوخانه مقابل در به در

                                  ز آن یکی چینی ستد رومی دگر

 

چینیان صد رنگ از شه خواستن

                                  شه خزینه باز کرد آن تا ستند

 

هر صباحی از خزینه رنگ ها

                                  چینیان را راتبه بود از دعا

 

رومیان گفتند نی لون نه رنگ

                                  در خور آید کار را جز دفع زنگ

 

در فرو بستند و صیقل می زدند

                                  همچو گردون ساده و صافی شدند

 

از دو صد رنگی به بی رنگی رهی است  

                                  رنگ چون ابر است و بی رنگی مهی است

 

هر چه اندر ابر ضو بینی و تاب

                                  آن ز اختر بین و ماه و آفتاب

 

چینیان چون از عمل فارق شدند

                                  از پی شادی دهل ها می زدند

 

شه در آمد دید درآنجا نقش ها

                                  می ربود آن عقل را وقت لقا

 

بعد از آن به سوی رومیان

                                  پرده را برداشت رومی از میان

 

عکس آن تصویر و آن کردارها    

                                  زد بر این صافی شده دیوارها

 

هر چه آن جا دید این جا بۀ نمود    

                                  دیده را از دیده خانه می ربود

 

رومیان آن صوفیان اند ای پدر    

                                  بی ز تکرار و کتاب بی هنر

 

لیک صیقل کرده اند آن سینه ها    

                                  پاک ز آز و حرص و بخل و کینه ها

 

آن صفای آینه لا شک دل است    

                                  کاو نقوش بی عدد را قابل است

 

صورت بی صورت بی حدّ غیب    

                                  زآینه دل دارد آن موسی به جیب

 

اهل صیقل رسته اند از بو و رنگ    

                                  هر دمی بینند خوبی بی درنگ

 

نقش و قشر و علم را بگذاشتند    

                                  رایت علم الیقین افراشتند

 

رفت فکر و روشنایی یافتند    

                                  نحر و بحر آشنایی یافتند

 

مرگ کاین جمله ازو در وحشت اند     

                                  می کنند این قوم بر وی ریشخند

 

                                                                                                                                                                                                        ((مولوی))

 
  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۳
دی
۹۰

سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است 

مهدی گل بی خزان آل الله است

ای منتظران حضرتش برخیزید 

پیغام دوباره سحر در راه است . . .

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۲
دی
۹۰

و نیز از براى دفع وسوسه شیطان از حضرت صادق علیه السلام مرویست که دست بر سینه خود بکش و بگو:

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ

بنام خدا و به ذات خدا محمد رسول

اللَّهِ وَلاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِاَللّهُمَّ امْسَحْ عَنّى ما اَحْذَرُ

خدا است و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ خدایا پاک کن از من آنچه را از آن مى ترسم


پس دست بر شکم خود مى کشى و سه مرتبه مى گویى که انشاءاللَّه برطرف خواهد شد و نیز از براى دفع وسوسه نافع است شستن سر به سدر و مسواک کردن و انار خوردن و آب نیسان آشامیدن و روزه سه روز از هر ماه پنجشنبه اوّل و آخر و چهارشنبه وسط و نیز بگوید:

اَعُوذُ

پناه مى برم

بِاللَّهِ الْقَوِىِّ مِنَ الشَّیْطانِ الْغَوِىِّ وَ اَعُوذُ بِمُحَمَّدٍالرَّضِىِ مِنْ شَرِّ ما قُدِّرَ وَ

به خداى نیرومند از شیطان گمراه و پناه مى برم به محمد پسندیده از شر آنچه مقدر گشته و

قُضِىَ وَ اَعُوذُ بِاِلهِ النّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِاَجْمَعینَ

قضا بر آن رفته و پناه مى برم به معبود مردم از شر جن و مردم همگى

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۱
دی
۹۰

شیخ کفعمى در مصباح و محدّث فیض در خلاصة الا ذکار فرموده که دیدم در بعض کتب اصحاب امامیّه که هر کس خواسته باشد در خواب ببیند یکى از پیغمبران و امامان علیهم السلام را یا یکى از مردمان یا والدین خود را بخواند سوره شمس و لَیْل و قَدْر و قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرونَ و سوره اخلاص و مُعوّذتین را پس بخواند صد مرتبه سوره اخلاص و صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او صد مرتبه و بخوابد با وضو به جانب راست خواهد دید هر که را اراده کرده انشاءاللَّه و تکلّم خواهد کرد با او انشاءاللَّه هر چه بخواهد و در نسخه دیگر دیدم که این عمل را بجا آورد در هفت شب بعد از آنکه این دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الَّذى لایُوصَفُ وَالاْیمانُ

خدایا تویى زنده که وصفت نشود و ایمان از او

یُعْرَفُ مِنْهُ مِنْکَ بَدَتِ الاَْشْیاءُ وَ اِلَیْکَ تَعُودُ فَما اَقْبَلَمِنْها کُنْتَ مَلْجَاَهُ وَ

شناخته شود از تو شروع شود چیزها و بسوى تو بازگردد پس هریک به تو رو کنند تویى ملجاء و

مَنْجاهُ وَ ما اَدْبَرَ مِنْها لَمْ یَکُنْ لَهُ مَلْجَاءٌ وَلامَنْجامِنْکَاِلاّ اِلَیْکَ فَاَسْئَلُکَ بِلا اِلهَ

پناهگاهش و هرکدام پشت کنند ملجاء و پناهى از تو نیست جز بسوى خودت پس از تو خواهم به کلمه ((لااله

اِلاّ اَنْتَ وَ اَسْئَلُکَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ بِحَقِّحبیبِکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ

الاّ انت )) و از تو خواهم به ((بسم اللَّه الرحمن الرحیم )) و به حق حبیب تو محمّد صلى اللَّه

عَلَیْهِ وَ آلِهِ سَیِّدِ النَّبِیّینَ وَ بِحَقِّ عَلىٍّ خَیْرِ الْوَصِیّینَوَ بِحَقِّ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ

علیه و آله آقاى پیمبران و به حق على بهترین اوصیاء و به حق فاطمة بانوى

نِسآءِ الْعالَمینَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ اللَّذَیْنِجَعَلْتَهُما سَیِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ

زنان جهانیان و به حق حسن و حسین که قرارشان دادى آقاى جوانان اهل

الْجَنَّةِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ السَّلامُ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُرِیَنى

بهشت بر همه شان سلام باد که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و سپس

مَیِّتى فِى الْحالِ الَّتى هُوَ فیها

مرده ام را در همان حالى که دارد به من نشان دهى

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۱
دی
۹۰

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که هرگاه زنى را حملى باشد و چهار ماه بر او بگذرد روى او را به قبله کن و آیة الکرسى بخوان و دست بر پهلوى او بزن و بگو: اَللّهُمَّ قَدْسَمَّیْتُهُ مُحَمَّداً یعنى خدایا من او را محمّد نام کردم چون چنین کند خدا آن فرزند را پسر گرداند پس او را اگر محمّد نام کند مبارک باشد و اگر نام نکند خدا اگر خواهد از او بگیرد و اگر خواهد به او ببخشد

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۱
دی
۹۰

 در عدة الدّاعى از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که هر که بعد از نماز صبح پیش از آنکه تکلّم کند بگوید ((رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ)) حق تعالى روى او را از آتش جهنم نگاه دارد و ابن بابویه در ثواب الا عمال به سند معتبر روایت کرده است که بعد از نماز صبح صد مرتبه بگو: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ تا حق تعالى رُوى تو را از آتش جهنّم نگاه دارد وبه روایت دیگر صد مرتبه پیش از سخن گفتن بگو:

یا رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَالنّارِ

پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و آزادم کن از آتش

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۱
دی
۹۰

اهمیّت استخاره وآداب آن

بسیار مى شود که انسان براى انجام کار مهمّى متحیّر و سرگردان مى شود و مطالعه درباره جوانب آن، رفع تحیّر از او نمى کند; با افراد آگاه مشورت مى کند، ولى آنها نیز نظرات مختلفى دارند، و او همچنان در کار خود سرگردان مى ماند و اگر این سرگردانى ادامه یابد خسارت هاى سنگینى دامن گیر او خواهد شد. در این گونه موارد، دستور استخاره داده شده است که انسان طبق آداب ساده اى با خداوند بزرگ - به وسیله قرآن مجید، یا تسبیح و مانند آن - مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایى به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد; به یقین خداوند نیز او را ـ طبق روایات صریحى که داریم ـ راهنمایى خواهد کرد.

استخاره، نه تنها انسان را از حال تحیّر و سرگردانى - که بدترین حالات است و مایه تلف شدن وقت و نیروى اوست - نجات مى بخشد، و او را با اراده و تصمیم قوى و گام هاى استوار به سوى مقصد به حرکت وا مى دارد; بلکه واقعاً نیز راهنما و راهگشا به سوى خیرات است و این حقیقتى است که در روایات اسلامى وارد شده، و ما خود بارها و بارها آزموده ایم که استخاره ها گوئى معجزه مى کند.

گاه انسان براى کارى استخاره مى کند و مطابق آن، به سوى آن کار مى رود و ظاهراً نتیجه اى نمى گیرد; امّا بعد از ماه ها، یا سال ها، رمز عجیب آن استخاره را درمى یابد. به هر حال، استخاره را با پیشگویى نباید اشتباه گرفت; بلکه استخاره خیر و صلاح کار را از طریق درخواست از خداوند، به انسان نشان مى دهد.

 

نکته:

دو چیز را به هنگام استخاره نباید فراموش کرد:

1ـ استخاره منحصر به جایى است که مثبت یا منفى بودن کار بر انسان روشن نباشد، و با تفکّر و اندیشه، و حتّى با مشورت کردن با افراد خبره و صاحب نظر نیز روشن نشود; این جا، جاى استخاره است و در غیر این صورت استخاره کردن، اشتباه است.

2ـ از استخاره هاى مکرّر در یک چیز باید پرهیز کرد (مگر این که فاصله قابل توجّهى بشود و یا این که شرایط تغییر کند.) در استخاره هاى مکرّر، همان استخاره اوّل معتبر است و بقیّه اعتبارى ندارد.

باید انسان بعد از استخاره - با شرایطى که در بالا گفته شد - تردید نکند و به دنبال آن به راه بیفتد و از خدا خیر و صلاح خویش را بطلبد و بر ذات پاک او توکّل کند، و مطمئن باشد نتیجه خواهد گرفت.

 

معناى دیگر استخاره:

استخاره معناى دیگرى هم دارد که در روایات اسلامى کراراً به آن اشاره شده است و آن طلب خیر و سعادت از ذات پاک خداست.

یعنى به هنگام شروع در یک کار ـ حتّى کارهاى روشنى که براى آن استخاره نکرده است ـ انسان از خداوند خیر و سعادت خود را بخواهد (اصولا استخاره به معناى طلب خیر است) و با گفتن جمله «أَسْتَخیرُاللّهَ بِرَحْمَتِهِ» (از رحمت الهى طلب خیر و سعادت مى کنم)، به آن کار اقدام کند و مى تواند این مطلب را به فارسى هم بگوید. به هر حال، استخاره به این معنا طبق روایات اسلامى نیز، بسیار مفید و مؤثّر است.

در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:

«مَا اسْتَخارَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلاّ خارَ لَهُ; هیچ بنده با ایمانى از خداوند طلب خیر نکرد، مگر آن که پروردگار سعادت او را فراهم ساخت».(1)

همچنین امیرمؤمنان(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود:

«وَأَکْثِرِ الاِْسْتِخارَةَ; بسیار از خداوند طلب خیر نما».(2)

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که فرمود:

در سجده آخر نماز شب، از خداوند طلب خیر نما و صد و یک مرتبه بگو: «أَسْتَخِیرُاللّهَ بِرَحْمَتِهِ; از رحمت خداوند طلب خیر و سعادت مى کنم».(3)

همچنین در سجده آخر نافله صبح نیز، استخاره به همین معنا وارد شده است.(4)

 

آداب استخاره:

در روایات اسلامى آداب ویژه اى براى استخاره به معناى معروف آن، ذکر شده; مانند وضو داشتن و رو به قبله بودن و حالت توجّه و ارتباط قلبى با خداوند داشتن و استغفار کردن به هنگام استخاره و مانند آن(5) و این امور، مطلوب و قطعاً مؤثّر است.

 

 انواع استخاره در ادامه...

 

1. بحارالانوار، جلد 88، صفحه 224، حدیث 4.

2. نهج البلاغه، نامه 31.

3. فقیه، جلد 1، صفحه 562، حدیث 1552.

4. همان مدرک، صفحه 563، حدیث 1553.

5. رجوع شود به: جواهرالکلام، جلد 12، صفحه 161 و 162.

 

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۰
دی
۹۰

وقتی که زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه که دریای آروم، ناخدای قهرمان نمی‌سازه

همیشه به کسی فکر کن که تو رو دوست دارد، نه کسی که تو دوستش داری

زن مخلوقی است که عمیق تر میبیند و مرد مخلوقی است که دورتر را میبیند

تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجارهمیشگی است

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید

موفق کسی است که با آجرهایی که بطرفش پرتاب می شود، یک بنای محکم بسازد

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۰
دی
۹۰

بى شک روح دعا و نماز، به حضور قلب است و بدون آن، آثار مهمّ تربیتى و خودسازى و نورانیّت و صفاى روح، کمتر بدست مى آید و این جاى تردید نیست; آنچه مهمّ است و باید به آن توجّه جدّى شود پیداکردن راههاى تحصیل این امر مهم است; چون بسیارند کسانى که اشتیاق فراوان براى کسب حضور قلب و خضوع در نماز و دعا دارند; امّا هر چه مى کوشند توفیق آن را نمى یابند.

 

براى تحصیل خشوع و حضور قلب در دعا و نماز و سایر عبادات، به امور ذیل توصیه مى شود:

 

1ـ به دست آوردن شناخت و معرفتى که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را در نظر انسان بزرگ کند، تا هیچ کار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود، نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.

 

2ـ توجّه به کارهاى پراکنده و مختلف، معمولا مانع تمرکز حواس است و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند که مشغله هاى تشویش آور و پراکنده را کم کند، به حضور قلب در عبادات خود، کمک کرده است.

 

3ـ انتخاب محل و مکان نماز و دعا و سایر عبادات نیز در این امر، اثر بسیار دارد; به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیا و چیزهایى که ذهن انسان را به خود مشغول مى دارد مکروه است و همچنین در برابر درهاى باز و محلّ عبور و مرور مردم و در مقابل آینه و عکس و مانند آن. به همین دلیل، مساجد و معابد مسلمین هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد، بهتر است; چرا که به حضور قلب کمک مى کند.

 

4ـ پرهیز از گناه عامل مؤثّر دیگرى است; زیرا گناه آینه قلب را مکدّر ساخته، مانع آن مى شود که جمال محبوب حقیقى در آن منعکس گردد، و با حجابى که به وجود مى آید انسانِ دعاکننده، یا نمازگزار، خویشتن را در محضر او نمى بیند، به همین دلیل، قبل از هر نماز و دعا باید از گناهان توبه کرد و خود را به خدا سپرد. توجّه به اذکارى که در مقدّمه نماز آمده است بسیار مؤثّر است.

 

5ـ آشنایى با معناى نماز و دعا و فلسفه افعال و اذکار آن، عامل بسیار مهمّ دیگرى براى حضور قلب است; چرا که وقتى انسان معانى و فلسفه هاى عبادات را بداند و به آن توجّه کند، راه حضور قلب براى او هموار مى شود.

 

6ـ انجام مستحبّات نماز و آداب مخصوص عبادت و دعا، چه در مقدّمات و چه در اصل نماز نیز، کمک مؤثّرى به این امر مى کند.

 

7ـ از همه اینها گذشته، این کار، مانند هر کار دیگر، نیاز به مراقبت، تمرین، استمرار و پى گیرى زیاد دارد; بسیار مى شود انسان در آغاز کار تنها در یک، یا چند لحظه کوتاه، قدرت تمرکز فکر و حضور قلب پیدا مى کند، امّا با ادامه این کار و پى گیرى و تداوم، چنان قدرتى در نفس او پیدا مى شود که مى تواند به هنگام نماز و دعا، دریچه هاى فکر خود را بر غیر معبود، مطلقاً ببندد و خود را در حضور او ببیند و با او به راز و نیاز بپردازد.

 

بنابراین، به همه ـ مخصوصاً جوانان ـ توصیه مى کنیم که از پرت شدن حواس و عدم حضور قلب در عبادات خود، رنجیده و مأیوس نشوند، راه را ادامه دهند، ان شاءالله پیروز خواهند شد.

 

8ـ در عباداتى که جنبه تکرارى دارد، مانند نماز، تغییر شکل ظاهرى آن نیز در حضور قلب بسیار مؤثّر است. مثلا سوره هایى را که در نماز بعد از حمد مى خواند، تغییر دهد; در بعضى از رکوع و سجودها ذکر «سبحان الله» و در بعضى ذکر کبیر «سبحان ربّى العظیم و بحمده» و «سبحان ربّى الأعلى و بحمده» بخواند، دعاهاى قنوت را عوض کند، یا مثلا دعاى کمیل را گاه به صورت عادى، گاه ترتیل، گاه با صوت بخواند; یا در دل، به هنگام خواندن نماز و دعا خود را در مناطق و حرمهاى مکّه و مدینه و غیر آن ببیند.

 

تجربه نشان داده این تغییر صورت، کمک زیادى به تمرکز فکر و حضور قلب مى کند.

 

9ـ پرهیز از غذاهاى شبهه ناک نیز در این امر بسیار مؤثّر است.

 

10ـ از همه اینها گذشته، باید با تمام وجود، نعمت بزرگ حضور قلب را در دعا و نماز و زیارت از خدا خواست; او کریم و رحیم است و جوینده را ناامید بر نمى گرداند.

 

چنین شنیدم که لطف ایزد *** به روى جوینده در نبندد!

 

درى که بگشاید از حقیقت *** بر اهل عرفان، دگر نبندد!

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.
۱۰
دی
۹۰

بعضى از مردم از تأخیر اجابت دعا یا عدم اجابت آن گله دارند، و توجّه ندارند که اجابت دعا مانند همه کارها شرایطى دارد:

 

لازم است بدانیم، دعا کردن به درگاه خدا، از دو سو، مقرون به رحمت الهى است: از یک سو، توفیق الهى براى دعا کردن، و از سوى دیگر استجابت دعا از جانب خداوند.

 

همین که انسان به دعا و راز و نیاز با خداوند مى پردازد، یقیناً به سبب توفیق الهى است (چه دعایش به اجابت برسد، یا نرسد); زیرا هر کسى توفیق شرفیابى به بارگاه الهى و گفتگو با حضرت حقّ را ندارد و این خود براى هر دعاکننده اى بسیار با ارزش است; امّا با این حال، در روایات عواملى براى عدم استجابت دعا ذکر شده است که از مهمترین آنهاست:

 

الف) دست کشیدن از تلاش و اکتفا به دع

 

این نکته را باید بدانیم،که دعاکردن به معناى دست از تلاش کشیدن نیست، زیرا در این صورت دعاى دعاکننده به اجابت نمى رسد; چرا که هیچ دعایى براى جبران تنبلى و تن پرورى وارد نشده است.

 

درباره برخى از افراد که دعایشان به اجابت نمى رسد، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «... وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قالَ: یا رَبِّ ارْزُقْنِی، فَیُقالُ لَهُ: أَ لَمْ أَجْعَلْ لَکَ السَّبیلَ إِلى طَلَبِ الرِّزْقِ...; و آن کس که در خانه اش بنشیند و بگوید: پروردگارا! روزى مرا برسان! به او گفته مى شود: آیا براى طلب روزى و کسب درآمد، راه و مسیرى (که همان تلاش و کوشش است) قرار نداده ام؟!».(1)

 

ب) گناهان از موانع مهم است

 

بسیارى از گناهان، سبب عدم استجابت دعا مى شود. در روایتى امام على(علیه السلام) در پاسخ به مردى که گفت دعاى ما به اجابت نمى رسد، فرمود: «چگونه دعایتان به اجابت برسد، در حالى که راه هاى آن را مسدود ساخته اید! اعمالتان را اصلاح کنید، درونتان را خالص گردانید، امر به معروف و نهى از منکر کنید، آنگاه خداوند دعایتان را به اجابت مى رساند».(2) (و به این ترتیب دعا وسیله اى براى تربیت و خودسازى مى شود).

 

در روایات دیگرى، عقوق والدین،(3) ناپاکى هاى درونى، نفاق، تأخیر نماز از وقتش، ترک نیکى و صدقه، بدزبانى و... از عوامل عدم استجابت دعا ذکر شده است.(4)

 

ج) دعا بر ضدّ مؤمنان و دوستان

 

اگر کسى برضدّ مؤمنى و دوستى دعا کند (نفرین نماید) و بدون جهت و ظالمانه، از خداوند بدِ او را بخواهد، دعایش به اجابت نمى رسد.(5)

 

د) دعا فقط در دشواریه

 

اگر کسى در حالت خوشى و آسودگى به درگاه خدا نرود و دعا نکند و فقط در مشکلات و شدّت و گرفتارى به سوى خدا برود، ممکن است دعایش به اجابت نرسد. در روایات آمده است: اگر بخواهى در مشکلات و دشواریها خداوند دعایت را به اجابت برساند، در آسودگى و خوشى، خدا را فراموش مکن و فراوان دعا کن!.(6)

 

هـ) غذاهاى حرام و ناپاک

 

در روایت آمده است: «آن کسى که مى خواهد، دعایش به اجابت برسد، باید از راه حلال کسب درآمد کند»(7) و در روایت دیگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به کسى که گفت دوست دارم، دعایم مستجاب شود، فرمود: «وجودت را از لقمه حرام پاک کن».(8)

 

 

 

 

1. وسائل الشیعه، جلد 4، کتاب الصلاة، ابواب الدعاء، باب 50، صفحه 1159، حدیث 3.

 

2. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 377، حدیث 17.

 

3. کافى، جلد 2، صفحه 447، حدیث 1.

 

4. معانى الاخبار، صفحه 271، حدیث 2 و بحارالانوار، جلد 70، صفحه 376، حدیث12.

 

5. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 378، حدیث 21.

 

6. وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 1096، باب 9 از ابواب الدعاء.

 

7. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 358 و 373.

 

8. همان مدرک، صفحه 373.

  • .::::. مـــــــــهـــــــــدی قــــــــــادی.::::.