میگه : دیشب پشه اومد تو اتاقم منو نیش زد یه گوشه گیرش اوردم اومدم بکشمش بهم گفت بابا ...... با اندکی تامل دیدم راست میگه خون من تو رگاشه بغلش کردم تا صبح دوتایی با هم گریه کردیم
- ۰ نظر
- ۲۸ دی ۹۰ ، ۰۸:۵۲
میگه : دیشب پشه اومد تو اتاقم منو نیش زد یه گوشه گیرش اوردم اومدم بکشمش بهم گفت بابا ...... با اندکی تامل دیدم راست میگه خون من تو رگاشه بغلش کردم تا صبح دوتایی با هم گریه کردیم
یه مطلب بسیار جالب در زبان انگلیسی واژه های
FriEND .. ( دوست )
Boy FriEND .. ( دوست پسر )
Girl FriEND ..(دوست دختر )
Best FriEND (بهترین دوست)
همگی سه حرف END (خاتمه) را بهمراه دارند ...!!
اما کلمه FamILY (خانواده) سه حرف" I L Y " را دارد که همان مخفف " I LoveYou " می باشد
مکالمه دو پسر : پسر اول: چقدر خپل شدی مرتیکه … شبیه خرسای قطبی شدی الاغ…. کمتر بخور ، از صبح تا شب مثل گاو آت و آشغال میخوری معلومه انقدر دایره میشی دیگه … پسر دوم : خفه شو عوضی. حرف تو زر مفت هم نیست ( محکم تر شدن دوستی بین دو پسر و تموم شدن مکالمه با خنده )
مکالمه دو دختر : دختر اول: خوشگلم یه مقدار تپل شدی ولی بهت میاد عزیزم … دختر دوم: تو هم دماغت بعد عمل یه ذره زیادی کوچیک شده ولی بازم خوشگلی نانازم ( از فردای روز مکالمه هیچ رابطه ای بین دو دختر مشاهده نشده!!!!
چینیان گفتند ما نقاش تر
رومیان گفتند ما را کرّ و فر
گفت سلطان امتحان خواهم درین
کز شماها کیست در دعوی گزین
چینیان و رومیان بحث آمدند
رومیان از بحث در مکث آمدند
چینیان گفتند یک خانه به ما
خاصه بسپارند و یک آن شما
بود دوخانه مقابل در به در
ز آن یکی چینی ستد رومی دگر
چینیان صد رنگ از شه خواستن
شه خزینه باز کرد آن تا ستند
هر صباحی از خزینه رنگ ها
چینیان را راتبه بود از دعا
رومیان گفتند نی لون نه رنگ
در خور آید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و صیقل می زدند
همچو گردون ساده و صافی شدند
از دو صد رنگی به بی رنگی رهی است
رنگ چون ابر است و بی رنگی مهی است
هر چه اندر ابر ضو بینی و تاب
آن ز اختر بین و ماه و آفتاب
چینیان چون از عمل فارق شدند
از پی شادی دهل ها می زدند
شه در آمد دید درآنجا نقش ها
می ربود آن عقل را وقت لقا
بعد از آن به سوی رومیان
پرده را برداشت رومی از میان
عکس آن تصویر و آن کردارها
زد بر این صافی شده دیوارها
هر چه آن جا دید این جا بۀ نمود
دیده را از دیده خانه می ربود
رومیان آن صوفیان اند ای پدر
بی ز تکرار و کتاب بی هنر
لیک صیقل کرده اند آن سینه ها
پاک ز آز و حرص و بخل و کینه ها
آن صفای آینه لا شک دل است
کاو نقوش بی عدد را قابل است
صورت بی صورت بی حدّ غیب
زآینه دل دارد آن موسی به جیب
اهل صیقل رسته اند از بو و رنگ
هر دمی بینند خوبی بی درنگ
نقش و قشر و علم را بگذاشتند
رایت علم الیقین افراشتند
رفت فکر و روشنایی یافتند
نحر و بحر آشنایی یافتند
مرگ کاین جمله ازو در وحشت اند
می کنند این قوم بر وی ریشخند
((مولوی))
سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است
مهدی گل بی خزان آل الله است
ای منتظران حضرتش برخیزید
پیغام دوباره سحر در راه است . . .
و نیز از براى دفع وسوسه شیطان از حضرت صادق علیه السلام مرویست که دست بر سینه خود بکش و بگو:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ
بنام خدا و به ذات خدا محمد رسول
اللَّهِ وَلاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِاَللّهُمَّ امْسَحْ عَنّى ما اَحْذَرُ
خدا است و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ خدایا پاک کن از من آنچه را از آن مى ترسم
پس دست بر شکم خود مى کشى و سه مرتبه مى گویى که انشاءاللَّه برطرف خواهد شد و نیز از براى دفع وسوسه نافع است شستن سر به سدر و مسواک کردن و انار خوردن و آب نیسان آشامیدن و روزه سه روز از هر ماه پنجشنبه اوّل و آخر و چهارشنبه وسط و نیز بگوید:
اَعُوذُ
پناه مى برم
بِاللَّهِ الْقَوِىِّ مِنَ الشَّیْطانِ الْغَوِىِّ وَ اَعُوذُ بِمُحَمَّدٍالرَّضِىِ مِنْ شَرِّ ما قُدِّرَ وَ
به خداى نیرومند از شیطان گمراه و پناه مى برم به محمد پسندیده از شر آنچه مقدر گشته و
قُضِىَ وَ اَعُوذُ بِاِلهِ النّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِاَجْمَعینَ
قضا بر آن رفته و پناه مى برم به معبود مردم از شر جن و مردم همگى
شیخ کفعمى در مصباح و محدّث فیض در خلاصة الا ذکار فرموده که دیدم در بعض کتب اصحاب امامیّه که هر کس خواسته باشد در خواب ببیند یکى از پیغمبران و امامان علیهم السلام را یا یکى از مردمان یا والدین خود را بخواند سوره شمس و لَیْل و قَدْر و قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرونَ و سوره اخلاص و مُعوّذتین را پس بخواند صد مرتبه سوره اخلاص و صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او صد مرتبه و بخوابد با وضو به جانب راست خواهد دید هر که را اراده کرده انشاءاللَّه و تکلّم خواهد کرد با او انشاءاللَّه هر چه بخواهد و در نسخه دیگر دیدم که این عمل را بجا آورد در هفت شب بعد از آنکه این دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الَّذى لایُوصَفُ وَالاْیمانُ
خدایا تویى زنده که وصفت نشود و ایمان از او
یُعْرَفُ مِنْهُ مِنْکَ بَدَتِ الاَْشْیاءُ وَ اِلَیْکَ تَعُودُ فَما اَقْبَلَمِنْها کُنْتَ مَلْجَاَهُ وَ
شناخته شود از تو شروع شود چیزها و بسوى تو بازگردد پس هریک به تو رو کنند تویى ملجاء و
مَنْجاهُ وَ ما اَدْبَرَ مِنْها لَمْ یَکُنْ لَهُ مَلْجَاءٌ وَلامَنْجامِنْکَاِلاّ اِلَیْکَ فَاَسْئَلُکَ بِلا اِلهَ
پناهگاهش و هرکدام پشت کنند ملجاء و پناهى از تو نیست جز بسوى خودت پس از تو خواهم به کلمه ((لااله
اِلاّ اَنْتَ وَ اَسْئَلُکَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ بِحَقِّحبیبِکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ
الاّ انت )) و از تو خواهم به ((بسم اللَّه الرحمن الرحیم )) و به حق حبیب تو محمّد صلى اللَّه
عَلَیْهِ وَ آلِهِ سَیِّدِ النَّبِیّینَ وَ بِحَقِّ عَلىٍّ خَیْرِ الْوَصِیّینَوَ بِحَقِّ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ
علیه و آله آقاى پیمبران و به حق على بهترین اوصیاء و به حق فاطمة بانوى
نِسآءِ الْعالَمینَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ اللَّذَیْنِجَعَلْتَهُما سَیِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ
زنان جهانیان و به حق حسن و حسین که قرارشان دادى آقاى جوانان اهل
الْجَنَّةِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ السَّلامُ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُرِیَنى
بهشت بر همه شان سلام باد که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و سپس
مَیِّتى فِى الْحالِ الَّتى هُوَ فیها
مرده ام را در همان حالى که دارد به من نشان دهى
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که هرگاه زنى را حملى باشد و چهار ماه بر او بگذرد روى او را به قبله کن و آیة الکرسى بخوان و دست بر پهلوى او بزن و بگو: اَللّهُمَّ قَدْسَمَّیْتُهُ مُحَمَّداً یعنى خدایا من او را محمّد نام کردم چون چنین کند خدا آن فرزند را پسر گرداند پس او را اگر محمّد نام کند مبارک باشد و اگر نام نکند خدا اگر خواهد از او بگیرد و اگر خواهد به او ببخشد
در عدة الدّاعى از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که هر که بعد از نماز صبح پیش از آنکه تکلّم کند بگوید ((رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ)) حق تعالى روى او را از آتش جهنم نگاه دارد و ابن بابویه در ثواب الا عمال به سند معتبر روایت کرده است که بعد از نماز صبح صد مرتبه بگو: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ تا حق تعالى رُوى تو را از آتش جهنّم نگاه دارد وبه روایت دیگر صد مرتبه پیش از سخن گفتن بگو:
یا رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَالنّارِ
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و آزادم کن از آتش
اهمیّت استخاره وآداب آن
بسیار مى شود که انسان براى انجام کار مهمّى متحیّر و سرگردان مى شود و مطالعه درباره جوانب آن، رفع تحیّر از او نمى کند; با افراد آگاه مشورت مى کند، ولى آنها نیز نظرات مختلفى دارند، و او همچنان در کار خود سرگردان مى ماند و اگر این سرگردانى ادامه یابد خسارت هاى سنگینى دامن گیر او خواهد شد. در این گونه موارد، دستور استخاره داده شده است که انسان طبق آداب ساده اى با خداوند بزرگ - به وسیله قرآن مجید، یا تسبیح و مانند آن - مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایى به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد; به یقین خداوند نیز او را ـ طبق روایات صریحى که داریم ـ راهنمایى خواهد کرد.
استخاره، نه تنها انسان را از حال تحیّر و سرگردانى - که بدترین حالات است و مایه تلف شدن وقت و نیروى اوست - نجات مى بخشد، و او را با اراده و تصمیم قوى و گام هاى استوار به سوى مقصد به حرکت وا مى دارد; بلکه واقعاً نیز راهنما و راهگشا به سوى خیرات است و این حقیقتى است که در روایات اسلامى وارد شده، و ما خود بارها و بارها آزموده ایم که استخاره ها گوئى معجزه مى کند.
گاه انسان براى کارى استخاره مى کند و مطابق آن، به سوى آن کار مى رود و ظاهراً نتیجه اى نمى گیرد; امّا بعد از ماه ها، یا سال ها، رمز عجیب آن استخاره را درمى یابد. به هر حال، استخاره را با پیشگویى نباید اشتباه گرفت; بلکه استخاره خیر و صلاح کار را از طریق درخواست از خداوند، به انسان نشان مى دهد.
نکته:
دو چیز را به هنگام استخاره نباید فراموش کرد:
1ـ استخاره منحصر به جایى است که مثبت یا منفى بودن کار بر انسان روشن نباشد، و با تفکّر و اندیشه، و حتّى با مشورت کردن با افراد خبره و صاحب نظر نیز روشن نشود; این جا، جاى استخاره است و در غیر این صورت استخاره کردن، اشتباه است.
2ـ از استخاره هاى مکرّر در یک چیز باید پرهیز کرد (مگر این که فاصله قابل توجّهى بشود و یا این که شرایط تغییر کند.) در استخاره هاى مکرّر، همان استخاره اوّل معتبر است و بقیّه اعتبارى ندارد.
باید انسان بعد از استخاره - با شرایطى که در بالا گفته شد - تردید نکند و به دنبال آن به راه بیفتد و از خدا خیر و صلاح خویش را بطلبد و بر ذات پاک او توکّل کند، و مطمئن باشد نتیجه خواهد گرفت.
معناى دیگر استخاره:
استخاره معناى دیگرى هم دارد که در روایات اسلامى کراراً به آن اشاره شده است و آن طلب خیر و سعادت از ذات پاک خداست.
یعنى به هنگام شروع در یک کار ـ حتّى کارهاى روشنى که براى آن استخاره نکرده است ـ انسان از خداوند خیر و سعادت خود را بخواهد (اصولا استخاره به معناى طلب خیر است) و با گفتن جمله «أَسْتَخیرُاللّهَ بِرَحْمَتِهِ» (از رحمت الهى طلب خیر و سعادت مى کنم)، به آن کار اقدام کند و مى تواند این مطلب را به فارسى هم بگوید. به هر حال، استخاره به این معنا طبق روایات اسلامى نیز، بسیار مفید و مؤثّر است.
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
«مَا اسْتَخارَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلاّ خارَ لَهُ; هیچ بنده با ایمانى از خداوند طلب خیر نکرد، مگر آن که پروردگار سعادت او را فراهم ساخت».(1)
همچنین امیرمؤمنان(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود:
«وَأَکْثِرِ الاِْسْتِخارَةَ; بسیار از خداوند طلب خیر نما».(2)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که فرمود:
در سجده آخر نماز شب، از خداوند طلب خیر نما و صد و یک مرتبه بگو: «أَسْتَخِیرُاللّهَ بِرَحْمَتِهِ; از رحمت خداوند طلب خیر و سعادت مى کنم».(3)
همچنین در سجده آخر نافله صبح نیز، استخاره به همین معنا وارد شده است.(4)
آداب استخاره:
در روایات اسلامى آداب ویژه اى براى استخاره به معناى معروف آن، ذکر شده; مانند وضو داشتن و رو به قبله بودن و حالت توجّه و ارتباط قلبى با خداوند داشتن و استغفار کردن به هنگام استخاره و مانند آن(5) و این امور، مطلوب و قطعاً مؤثّر است.
انواع استخاره در ادامه...
1. بحارالانوار، جلد 88، صفحه 224، حدیث 4.
2. نهج البلاغه، نامه 31.
3. فقیه، جلد 1، صفحه 562، حدیث 1552.
4. همان مدرک، صفحه 563، حدیث 1553.
5. رجوع شود به: جواهرالکلام، جلد 12، صفحه 161 و 162.
وقتی که زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه که دریای آروم، ناخدای قهرمان نمیسازه
همیشه به کسی فکر کن که تو رو دوست دارد، نه کسی که تو دوستش داری
زن مخلوقی است که عمیق تر میبیند و مرد مخلوقی است که دورتر را میبیند
تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجارهمیشگی است
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید
موفق کسی است که با آجرهایی که بطرفش پرتاب می شود، یک بنای محکم بسازد
بى شک روح دعا و نماز، به حضور قلب است و بدون آن، آثار مهمّ تربیتى و خودسازى و نورانیّت و صفاى روح، کمتر بدست مى آید و این جاى تردید نیست; آنچه مهمّ است و باید به آن توجّه جدّى شود پیداکردن راههاى تحصیل این امر مهم است; چون بسیارند کسانى که اشتیاق فراوان براى کسب حضور قلب و خضوع در نماز و دعا دارند; امّا هر چه مى کوشند توفیق آن را نمى یابند.
براى تحصیل خشوع و حضور قلب در دعا و نماز و سایر عبادات، به امور ذیل توصیه مى شود:
1ـ به دست آوردن شناخت و معرفتى که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را در نظر انسان بزرگ کند، تا هیچ کار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود، نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2ـ توجّه به کارهاى پراکنده و مختلف، معمولا مانع تمرکز حواس است و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند که مشغله هاى تشویش آور و پراکنده را کم کند، به حضور قلب در عبادات خود، کمک کرده است.
3ـ انتخاب محل و مکان نماز و دعا و سایر عبادات نیز در این امر، اثر بسیار دارد; به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیا و چیزهایى که ذهن انسان را به خود مشغول مى دارد مکروه است و همچنین در برابر درهاى باز و محلّ عبور و مرور مردم و در مقابل آینه و عکس و مانند آن. به همین دلیل، مساجد و معابد مسلمین هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد، بهتر است; چرا که به حضور قلب کمک مى کند.
4ـ پرهیز از گناه عامل مؤثّر دیگرى است; زیرا گناه آینه قلب را مکدّر ساخته، مانع آن مى شود که جمال محبوب حقیقى در آن منعکس گردد، و با حجابى که به وجود مى آید انسانِ دعاکننده، یا نمازگزار، خویشتن را در محضر او نمى بیند، به همین دلیل، قبل از هر نماز و دعا باید از گناهان توبه کرد و خود را به خدا سپرد. توجّه به اذکارى که در مقدّمه نماز آمده است بسیار مؤثّر است.
5ـ آشنایى با معناى نماز و دعا و فلسفه افعال و اذکار آن، عامل بسیار مهمّ دیگرى براى حضور قلب است; چرا که وقتى انسان معانى و فلسفه هاى عبادات را بداند و به آن توجّه کند، راه حضور قلب براى او هموار مى شود.
6ـ انجام مستحبّات نماز و آداب مخصوص عبادت و دعا، چه در مقدّمات و چه در اصل نماز نیز، کمک مؤثّرى به این امر مى کند.
7ـ از همه اینها گذشته، این کار، مانند هر کار دیگر، نیاز به مراقبت، تمرین، استمرار و پى گیرى زیاد دارد; بسیار مى شود انسان در آغاز کار تنها در یک، یا چند لحظه کوتاه، قدرت تمرکز فکر و حضور قلب پیدا مى کند، امّا با ادامه این کار و پى گیرى و تداوم، چنان قدرتى در نفس او پیدا مى شود که مى تواند به هنگام نماز و دعا، دریچه هاى فکر خود را بر غیر معبود، مطلقاً ببندد و خود را در حضور او ببیند و با او به راز و نیاز بپردازد.
بنابراین، به همه ـ مخصوصاً جوانان ـ توصیه مى کنیم که از پرت شدن حواس و عدم حضور قلب در عبادات خود، رنجیده و مأیوس نشوند، راه را ادامه دهند، ان شاءالله پیروز خواهند شد.
8ـ در عباداتى که جنبه تکرارى دارد، مانند نماز، تغییر شکل ظاهرى آن نیز در حضور قلب بسیار مؤثّر است. مثلا سوره هایى را که در نماز بعد از حمد مى خواند، تغییر دهد; در بعضى از رکوع و سجودها ذکر «سبحان الله» و در بعضى ذکر کبیر «سبحان ربّى العظیم و بحمده» و «سبحان ربّى الأعلى و بحمده» بخواند، دعاهاى قنوت را عوض کند، یا مثلا دعاى کمیل را گاه به صورت عادى، گاه ترتیل، گاه با صوت بخواند; یا در دل، به هنگام خواندن نماز و دعا خود را در مناطق و حرمهاى مکّه و مدینه و غیر آن ببیند.
تجربه نشان داده این تغییر صورت، کمک زیادى به تمرکز فکر و حضور قلب مى کند.
9ـ پرهیز از غذاهاى شبهه ناک نیز در این امر بسیار مؤثّر است.
10ـ از همه اینها گذشته، باید با تمام وجود، نعمت بزرگ حضور قلب را در دعا و نماز و زیارت از خدا خواست; او کریم و رحیم است و جوینده را ناامید بر نمى گرداند.
چنین شنیدم که لطف ایزد *** به روى جوینده در نبندد!
درى که بگشاید از حقیقت *** بر اهل عرفان، دگر نبندد!
بعضى از مردم از تأخیر اجابت دعا یا عدم اجابت آن گله دارند، و توجّه ندارند که اجابت دعا مانند همه کارها شرایطى دارد:
لازم است بدانیم، دعا کردن به درگاه خدا، از دو سو، مقرون به رحمت الهى است: از یک سو، توفیق الهى براى دعا کردن، و از سوى دیگر استجابت دعا از جانب خداوند.
همین که انسان به دعا و راز و نیاز با خداوند مى پردازد، یقیناً به سبب توفیق الهى است (چه دعایش به اجابت برسد، یا نرسد); زیرا هر کسى توفیق شرفیابى به بارگاه الهى و گفتگو با حضرت حقّ را ندارد و این خود براى هر دعاکننده اى بسیار با ارزش است; امّا با این حال، در روایات عواملى براى عدم استجابت دعا ذکر شده است که از مهمترین آنهاست:
الف) دست کشیدن از تلاش و اکتفا به دع
این نکته را باید بدانیم،که دعاکردن به معناى دست از تلاش کشیدن نیست، زیرا در این صورت دعاى دعاکننده به اجابت نمى رسد; چرا که هیچ دعایى براى جبران تنبلى و تن پرورى وارد نشده است.
درباره برخى از افراد که دعایشان به اجابت نمى رسد، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «... وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قالَ: یا رَبِّ ارْزُقْنِی، فَیُقالُ لَهُ: أَ لَمْ أَجْعَلْ لَکَ السَّبیلَ إِلى طَلَبِ الرِّزْقِ...; و آن کس که در خانه اش بنشیند و بگوید: پروردگارا! روزى مرا برسان! به او گفته مى شود: آیا براى طلب روزى و کسب درآمد، راه و مسیرى (که همان تلاش و کوشش است) قرار نداده ام؟!».(1)
ب) گناهان از موانع مهم است
بسیارى از گناهان، سبب عدم استجابت دعا مى شود. در روایتى امام على(علیه السلام) در پاسخ به مردى که گفت دعاى ما به اجابت نمى رسد، فرمود: «چگونه دعایتان به اجابت برسد، در حالى که راه هاى آن را مسدود ساخته اید! اعمالتان را اصلاح کنید، درونتان را خالص گردانید، امر به معروف و نهى از منکر کنید، آنگاه خداوند دعایتان را به اجابت مى رساند».(2) (و به این ترتیب دعا وسیله اى براى تربیت و خودسازى مى شود).
در روایات دیگرى، عقوق والدین،(3) ناپاکى هاى درونى، نفاق، تأخیر نماز از وقتش، ترک نیکى و صدقه، بدزبانى و... از عوامل عدم استجابت دعا ذکر شده است.(4)
ج) دعا بر ضدّ مؤمنان و دوستان
اگر کسى برضدّ مؤمنى و دوستى دعا کند (نفرین نماید) و بدون جهت و ظالمانه، از خداوند بدِ او را بخواهد، دعایش به اجابت نمى رسد.(5)
د) دعا فقط در دشواریه
اگر کسى در حالت خوشى و آسودگى به درگاه خدا نرود و دعا نکند و فقط در مشکلات و شدّت و گرفتارى به سوى خدا برود، ممکن است دعایش به اجابت نرسد. در روایات آمده است: اگر بخواهى در مشکلات و دشواریها خداوند دعایت را به اجابت برساند، در آسودگى و خوشى، خدا را فراموش مکن و فراوان دعا کن!.(6)
هـ) غذاهاى حرام و ناپاک
در روایت آمده است: «آن کسى که مى خواهد، دعایش به اجابت برسد، باید از راه حلال کسب درآمد کند»(7) و در روایت دیگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به کسى که گفت دوست دارم، دعایم مستجاب شود، فرمود: «وجودت را از لقمه حرام پاک کن».(8)
1. وسائل الشیعه، جلد 4، کتاب الصلاة، ابواب الدعاء، باب 50، صفحه 1159، حدیث 3.
2. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 377، حدیث 17.
3. کافى، جلد 2، صفحه 447، حدیث 1.
4. معانى الاخبار، صفحه 271، حدیث 2 و بحارالانوار، جلد 70، صفحه 376، حدیث12.
5. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 378، حدیث 21.
6. وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 1096، باب 9 از ابواب الدعاء.
7. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 358 و 373.
8. همان مدرک، صفحه 373.
از برخى روایات استفاده مى شود که گاهى اوقات، خداوند دعاى مؤمنان را اجابت نمى کند و در عوض، گناهانى را از آنها مى آمرزد و یا آن را ذخیره براى آخرت مى سازد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «هر مسلمانى که دعا کند، دعایش به اجابت مى رسد: یا به زودى در دنیا خداوند حاجتش را برآورده مى سازد و یا براى آخرتش ذخیره مى کند و یا گناهانش را مى آمرزد».
در روایتى دیگرى آمده است: «گاه در قیامت، خداوند پاداش دعاهایى را که در دنیا به اجابت نرسیده، به مؤمن مى دهد; در آن زمان مؤمن آرزو مى کند، اى کاش در دنیا هیچ دعایى به اجابت نمى رسید و همه آنها امروز به پاداش الهى تبدیل مى شد».
این را نیز باید کاملا توجّه داشت که گاه انسان بر اثر بى اطّلاعى، حاجتى را با تمام وجودش از خدا مى خواهد که به ضرر اوست و اگر به آن رسد دنیا و آخرت او تباه مى شود، خداوند به لطفش آن چیز را دریغ مى دارد و به جاى آن، نعمت دیگرى به او مى بخشد; زیرا معلومات ما محدود و ناقص است و علم بى پایان، نزد خداست.
گاه در روایات براى دعاها و زیارات و نمازها و اذکار پاداش هاى عظیمى ذکر شده است که ممکن است این دو سؤال را براى خوانندگان مطرح کند:
1ـ آیا هر فرد مسلمانى که چنین اعمال ساده اى را انجام دهد از چنان پاداش هاى عظیم بهره مند مى شود و اصولا چه رابطه اى میان این اعمال و آن همه ثواب و پاداش است؟
2ـ گرچه رحمت الهى بى پایان است و هر قدر پاداش به افراد بدهد، کاستى در آن ایجاد نمى شود (وَلا تَزیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطاءِ إِلاّ جُوداً وَ کَرَماً).(1) ولى گاه این پاداش ها از حدّ نیاز در زندگى آخرت نیز افزون است و گاه مى شود که رسیدن به یک پاداش معنوى و فوق العاده براى آرامش و لذّات مؤمن کافى است.
در پاسخ سؤال اول باید به این نکته توجّه کرد که اوّلا: دریافت این پاداش هاى عظیم مطابق صریح آیات قرآن و روایات، متوقّف بر ایمان و اخلاص و تقواست، چنانکه در قرآن کریم مى خوانیم: (إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ).(2)
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ مُخْلِصاً، دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ اِخْلاصُهُ اَنْ یُحْجِزَهُ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَمّا حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ; کسى که «لا اله الا الله» را با اخلاص بگوید، داخل بهشت مى شود و اخلاصش این است که «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ» او را از تمام آنچه خداوند متعال حرام کرده، باز دارد».(3)
قابل توجّه اینکه مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار چندین حدیث به این مضمون نقل کرده است.(4)
و نیز در پاره اى از روایاتى که در مورد پاداش عظیم زیارت ها آمده، جمله «عارِفاً بِحَقِّهِ» دیده مى شود که مفهومش آن است: آن امام را واجب الاطاعة بداند و دستوراتش را بکار گیرد; در یکى از این روایات امام کاظم(علیه السلام) مى فرماید: «اِذا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلایَتَهُ...».(5)
ثانیاً: حفظ این دستاوردها و پاداش ها نیز مهمّ است; زیرا ممکن است کسى با اعمال صالحى پاداش هاى عظیمى براى خود فراهم سازد، ولى بعداً با اعمال زشت و گناهان عظیم آنها را از نامه اعمال خود بشوید; در حدیث معروفى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که: هر کس لا اله الا الله بگوید، خداوند درختى در بهشت براى او غرس مى کند (حضرت همین سخن را درباره اذکار دیگرى نیز فرمود). مردى از قریش در آنجا حاضر بود، عرض کرد: اى رسول خدا! بنابراین درختان ما در بهشت بسیار زیاد است! حضرت فرمود: «نَعَمْ! وَ لکِنْ اِیّاکُمْ اَنْ تُرْسِلُوا عَلَیْها نِیراناً فَتُحْرِقُوها; آرى! ولى برحذر باشید که آتشى نفرستید که آن درختان را بسوزاند». سپس پیامبر به آیه 33 سوره محمد: (وَلاَ تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ...) استدلال فرمود.(6)
در مورد سؤال دوم به این نکته باید توجه داشت که پاداش هاى عظیم قیامت متناسب با آن عالم عظیم است; تمام دنیایى که ما در آن زندگى مى کنیم در برابر جهان آخرت به منزله خانه کوچکى در مقابل تمام منظومه شمسى است و یا از آن کوچکتر; بنابراین، نباید از عظمت آن پاداش ها تعجب کرد. به علاوه، پاداش هاى الهى متناسب لطف و کرم اوست نه متناسب اعمال ما و اضافه بر اینها گاه اعداد و ارقامى که در این روایات وارد شده، کنایه از یک سلسله پاداش هاى مهم معنوى است که در لباس پاداش هاى مادى به تناسب جهانى که در آن زندگى مى کنیم، بیان شده است.
1. دعاى افتتاح.
2. سوره مائده، آیه 27 .
3. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 197، حدیث 21 .
4. همان مدرک .
5. کافى، جلد 4، صفحه 582، حدیث 9. (مرحوم کلینى در همان باب روایات دیگرى نزدیک به همین مضمون آورده است).
6
. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 168، حدیث 3 .
یکى از مزایاى مهمّ مکتب اهل بیت(علیهم السلام) دعاهاى بسیار عالى، روح پرور، پرمحتوا و آموزنده اى است که از آن امامان بزرگوار به یادگار مانده، بعضى از آنها شبیه اعجاز است; دعاهایى همچون دعاى کمیل، صباح، ندبه، ابوحمزه و دعاى عرفه. راستى چنین است; مانند این دعاها را در هیچ جا و نزد هیچ گروهى نمى توان یافت.
این دعاها که منبع الهام بخش معارف غنىّ اسلام است، راه و رسم خودسازى و «سیر و سلوک الى الله» را به ما مى آموزد و چون روى سخن در آنها با خدا است، چنان اوج مى گیرد که از قلّه افکار آدمیان فراتر مى رود.
شکّى نیست که دعا نقش بسیار مؤثّرى در تربیت نفوس انسانى و سوق آنها به مراتب کمال دارد که شاید بسیارى از دعاکنندگان از آن غافل باشند.
با این که خداوند به انسان بسیار نزدیک است، ولى آدمى با غفلت و بى توجّهى، از او فاصله گرفته و دور مى شود; در این میان، دعا و ذکر است که حجاب میان دعاکننده و خداوند متعال را برطرف مى سازد و انسان، قرب و نزدیکى را کاملا احساس مى کند.
«دعا» همچون باران بهارى است که سرزمین دلها را سیراب و شکوفه هاى ایمان و اخلاص و عشق و عبودیّت را بر شاخسار روح آدمى ظاهر مى سازد!
«دعا» نسیم روح بخش قدسى است که همچون دَم مسیح، «عظم رمیم» را«باذن الله» حیات مى بخشد!
«دعا» دریاى موّاجى است که گوهرهاى فضایل اخلاق را در درون خود پرورش مى دهد!
هر نَفَسى که با دعا همراه است مُمدّ حیات است و مُفرّح ذات، و هر دلى که با نور دعا قرین است، با تقواى الهى همنشین است.
دعاکننده، وصول به مقاصد شخصى خود را از خدا مى طلبد و خداوند تربیت و پرورش روحانى او را از طریق دعا مى خواهد، و بقیّه بهانه است!
و از این جا مى توان گفت: دعا اکسیر اعظم، کیمیاى سعادت، آب حیات و روح عبادت است; همان گونه که در حدیث وارد شده «اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ».(1) و جالب این که طبق گواهى قرآن، ارزش انسانها در پیشگاه پروردگار به خاطر دعاهاى آنهاست! (قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ).(2)
کوتاه سخن این که:
دعا عامل مهمّى براى تربیت و پرورش روح انسان است.
دعا از نومیدى و یأس جلوگیرى کرده و نور امید بر دل مى پاشد.
دعا در مشکلات به انسان نیرو مى بخشد و در برابر حوادث سخت درس مقاومت مى دهد.
دعا نشاط و شادابى روح و دل را تضمین مى کند و انسان را از افسردگى رهایى مى بخشد.
دعا در برابر مصائب زندگى به انسان پایدارى و تحمّل مى دهد
ـ1. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 302، حدیث 39 .
2. سوره فرقان، آیه 77.
براى دعا کردن و باریافتن به محضر دوست، و بهره مندى بیشتر از فیض و رحمت الهى، آدابى ذکر شده است، که یقیناً براى استجابت دعا، مؤثّر خواهد بود. در این جا به اهمّ آنها (با استفاده از روایات) اشاره مى شود.
الف) معرفت الهى
دعاکننده باید خدا را به درستى بشناسد و به مالکیّت، قدرت، عظمت، توانایى، علم و آگاهى و کرم و لطف خداوند ایمان داشته باشد.
ب) حسن ظنّ به خد
در روایات آمده است که هنگام دعا، به خداوند و اجابت دعا توسّط او، اطمینان داشته باشید و باور شما این باشد که خداوند، دعایتان را به اجابت مى رساند.(1) (و اگر طبق مصالحى به اجابت نرسد بهتر از آن را به شما خواهد داد).
ج) دعا همراه با احساس نیاز
دعا باید، همراه با احساس نیاز شدید و درماندگى باشد به گونه اى که انسان باور کند، جز خداوند پناهگاهى ندارد.(2)
د) دعا همراه با توجه تامّ
به هنگام دعا، باید همه توجّه و حواسّ دعاکننده به جانب حق باشد و قلبش را از هرچه غیر خداست تهى سازد.(3)
هـ) دعا همراه با خضوع و دل شکستگى
دعاکننده باید با نهایت خضوع، رقّت قلب و فروتنى به درگاه خدا روى آورد(4); در این هنگام دستانش را به سمت آسمان (به علامت تسلیم و تعظیم) بلند مى کند(5) و با چشمان اشکبار و قلبى ترسان، حاجت مى طلبد.(6)
و) دعا همراه با استغفار و صلوات
در ابتداى دعا، حمد الهى، ثناى پروردگار، استغفار و توبه و صلوات بر محمّد و آلش براى استجابت دعا بسیار مؤثّر است.(7)
ز) اصرار و پافشارى در دع
اصرار و پافشارى در دعا، مورد سفارش معصومین(علیهم السلام) است;(8) دعاکننده نباید ناامید شود، و از دعا کردن دست بردارد.
علاوه بر نکات فوق، به یقین، دعا در برخى از زمان ها، مثل شب و روز جمعه، دعا در نیمه هاى شب و سحرگاهان، مخصوصاً ماه مبارک رمضان، شب هاى قدر و مانند آن و همچنین در برخى از مکان ها، مانند مسجدالحرام، مسجد پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله)، مشاهد مشرّفه و مانند آن، تأثیر بسزایى دارد.(9)
این بخش را با سخنى از عارف کامل، عالم ربّانى و مرد میدان علم و عمل، مرحوم «سیّدبن طاووس» به پایان مى بریم; ایشان مى گوید: «هرگاه از خداوند حاجتى مى طلبى، حال تو در برابر او ـ لااقلّ ـ مانند عرض نیاز، به نزد فرمانروایان دنیا باشد. همان گونه که براى جلب نظر آنان، از هیچ کوششى دریغ نمىورزى و به هر طریق ممکن، خشنودى آنان را تحصیل مى کنى، باید در برابر خداوند و به هنگام خواستن حاجتى از او نیز، در تحصیل رضایتش کوشش فراوان نمایى! مبادا که توجّه ات به خداوند، از اقبال و توجّه ات به قدرتمندان دنیا کمتر باشد! اگر چنین باشى و منزلت خدا، در نزد تو، از منزلت آنها کمتر باشد ـ در حالى که همه آنها مملوک و بندگان خدایند ـ به یقین خداوند بزرگ را کوچک شمرده اى و عظمت و جلالش را به حساب نیاورده اى!.
دیگر آن که: نماز و روزه اى که براى طلب حاجت به جا مى آورى، هرگز از روى امتحان و آزمایش خداوند نباشد! زیرا انسان کسى را مى آزماید که نسبت به او بدگمان باشد و خداوند از کسانى که در حقّ او گمان بد دارند، مذمّت کرده و فرموده: «(أَلظَّانِّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ); آنان که به خداوند، گمان بد مى برند، حوادث ناگوار به آنان مى رسد».(10) بلکه باید به خداوند کمال اعتماد و اطمینان را داشته باشى و به وعده هاى او امیدوارتر از وعده یک انسانِ توانگرِ سخاوتمند باشى!
سزاوار است به هنگام نماز و یا روزه حاجت، نخست حاجت هاى دینى را به ترتیب اهمیّت در نظر بگیرى و البتّه مهمترین خواسته ها، حاجت آن مولایى است که تو در پناه هدایت و حمایت او به سر مى برى! یعنى نخست باید براى حاجت هاى امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشریف) دعا کنى وآنگاه حاجت هاى دینى خود را بخواهى و در نهایت، حاجت و نیاز دنیوى خود را که در دل دارى با خداى خویش مطرح نمایى...».(11)
1. کافى، جلد 2، صفحه 473، حدیث 1.
2. وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 1174، حدیث 1.
3. کافى، جلد 2، صفحه 473، حدیث 2.
4. همان مدرک، صفحه 481، حدیث 6.
5. همان مدرک، صفحه 479 و 480، حدیث 1 و 2.
6. وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 1120، حدیث 1.
7. همان مدرک، صفحه 1126 و 1127 و 1135.
8. بحارالانوار، جلد 90، صفحه 300 و 374
9. براى آگاهى بیشتر از روایات، به بحارالانوار، جلد 90، صفحه 348، حدیث 15 و صفحه 351، حدیث 16 مراجعه فرمایید.
10. سوره فتح، آیه 6.
11. جمال الاسبوع، صفحه 326 (با تلخیص).